ارتش وجنگ تحمیلی2
نیروهای سه گانه ارتش جمهوری اسلامی ایران، در طول هشت سال دفاع مقدس آنچه در توان داشتند برای دفع تجاوز و كسب پیروزی و افتخار انجام دادند. رزم بی امان نیروی هوایی ارتش، خسارات و تلفات عمده ای بر متجاوزان وارد آورد و در تغییر مسیر اولیه ی نبرد به سود جمهوری اسلامی ایران نقش بسزایی داشت. هم چنین نیروی دریایی با حضوری چشمگیر و دلیرانه، اجازه هیچ گونه عملیاتی را در آب های نیلگون خلیج فارس به متجاوزان نداد. نیروی زمینی نیز از ابتدای جنگ تحمیلی تا پایان آن به طور مستمر درگیر مبارزه با دشمن بود و در كسب پیروزی های پر افتخار و ثبت عملیات غرور آفرین نظامی سهم مؤثری داشت. نیروهای سه گانه ارتش در طول جنگ تحمیلی مجموع توانایی ها و استعدادهای بالقوه خود را بازیافتند و نشان دادند كه نیروهای كارآمد، پرافتخار و پر قدرت هستند و آمادگی انجام هر مأموریتی را دارند. و شاهد ثابت این امر واقعیتی است كه حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی كل قوا در در دیدار فرماندهان و پرسنل ارتش بر آن تأكید فرمودند:
« اگر ارتشی در دنیا باشد كه جنگ را در میدان های واقعی نبرد تجربه نكند این ارتش یك ارتش واقعی نیست. لااقل یك ارتش سرافراز نیست اما آن ارتشی كه جنگ را با پوست و استخوان خود آن هم نه یك روز و دو روز، بلكه بیش از هشت سال لمس می كند این یك ارتش واقعی و آبرومند و سرافراز است.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی هم چنین فرمودند:
«نبرد ارتش ما نه برای افزون طلبی، بلكه برای دفاع از كشور، اسلام و انقلاب بوده است.»ارتش جمهوری اسلامی ایران در اجرای مأموریت و وظایف الهی خود شهدای بسیاری را تقدیم اسلام كرد. شهیدان گرانمایه ای كه در اجرای فرمان حق و در طلب قسط، قیام كردند و به مصاف با اصحاب شیطان برخاستند و با تیغ ستم سوز خود لاشه ی ظلمانی كفر را از هم شكافتند و پای بر حلقوم كفار فشردند.
دلاورانی چون نامجو، فلاحی، فكوری، كلاهدوز، اقارب پرست، آبشناسان، شهرام فر، شیرودی، كشوری، بابایی، ستاری و آخرین آنان امیر سرفراز سراسر جبهه های نبرد سپهبد صیاد شیرازی شهیدانی جاوید از خیل كاروانیان شهر شهادتند، كه جلوه ی جمال حق در صحیفه ضمیرشان منقش بود و شعار سراپا شعورِ الله اكبر ورد زبانشان، اینان نمونه هایی هستند از مردان برجسته ای كه حسین حسین گویان سرود شهادت سر دادند و دل از این جهان ظلمانی برگرفتند و به سرای نور و سعادت ربانی رسیدند.
منبع:صحیفه نور جلد 3 چاپ دوم ص 569