عجم زنده کردم بدین پارسی!...
دانای توس حکیم فردوسی سراینده بزرگ ونامدار ملی ایران،نیازی به توصیف و معرفی ندارد.او شهره آفاق و چهره ای شاخص وآشنا و سرشناس در آینه زمان است و شاهنامه او حلقه اصلی زنجیره ارتباط و اتحاد همه ایرانیان و پارسی زبانان است. او ستاره بخت ایرانیان شب گرفته بود که درقرن چهارم هجری قمری طلوع کرد و در غبار ستمگری های تازیان و دست نشاندگان ترکشان به زبان فارسی، اندوه سرود و حماسه آفرید. هم زبان فارسی را زنده و پایدار ساخت و هم ایرانیان را به خویش شناسی کشانید.
به راستی دستمایه عمری سی ساله برای سرودن شاهنامه، آن هم از بهترین سال های عمر، جز عشق به ایران وایرانی چه میتوانست باشد.او دراین مدت، درانزوای پرغوغا در سکوت پرجوش و خروش خود، به خلق اثری پرداخت که نه تنها جهان شاهنامه و جهان پررنگ و نگار اسطوره و تاریخ است، که مدرسه عشق و هنر و حکمت و فضیلت و پند آموزی و یزدان ستایی است.
من این نامه شهریاران خویش بگفتم بدین نغز گفتار خویش
جهان کرده ام از سخن چون بهشت از این پیش تخم سخن کس نکشت
بسی رنج بردم دراین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
واژه «عجم» را تازیان به عنصر غیر تازی از جمله ایرانی اطلاق کردند، که شایسته خودآن قوم بود.عجم زنده کردن فردوسی در شاهنامه نیز تنها اشاره به زبان نیست بلکه زنده کردن هویت ایرانان بوده است.
سلطه گسترده فرهنگی همراه بازور درآن زمان باعث شده بود، ایرانیان عجم شده به مرگ تدریجی هویت و نام و نشان دچار شده بودند؛ در این زمان وشرایط بود که طبیب عشق و مسیحا دم ما فردوسی بزرگ با واژه واژه های شاهنامه، ایرانی خویش گم کرده و هویت باخته را به خود آورد و زنده کرد. تمام دلهره آن بزرگ این بود که مبادا مرگی زودرس اورا درنیمه راه بگیرد.
همی خواهم از داور کردگار که چندان امان یابم از روزگار
کزین نامور نامه باستان بمانم به گیتی یکی داستان
که هرکس که اندر سخن داد داد زمن جز به نیکی ندارد بیاد
شاهنامه مدرسه عشق است و حکیم بزرگ فردوسی استاد آن و مواد درسی آن برپایه شاخص های فرهنگ ایرانی است که در این مدرسه می توان آموخت.از آن جمله یزدان پرستی،اهریمن شناسی، روح و روان شناختی،دردآشنایی، والایی شخصیت، اندوه یابی و اندوه گساری،عشق،خردمندی،بردباری،سخن دانی، پاکی و پاکدلی، سخنوری، سخن شناسی و بسیاری درس های دیگر….
آنگاه که بخواهم در توصیف وتمجید و تعریف این مدرسه و استادش چیزی بنویسم وبگویم، بازآن نیست که در احساس دارم و عاجز از بیان می مانم؛ به راستی این چه سحر بیان است و این چه افسون کلام که خداوند به فردوسی بخشیده است!
بسیاری از شاعران پس از فردوسی، تحت نفوذ و شخصت این بزرگ مرد و شاهنامه او بودند.چون خاقانی، نظامی، سعدی، حافظ ومولانا.که در سروده های خویش به آن نظر داشته و بهره گرفته اند.
گردآورنده:شقایق نوری
برگرفته از کتاب شاعران در اندوه ایران(حمید ایزد پناه)