آیا حضرت فاطمه(سلام الله علیها)در قرن21هم الگوست؟
تعریفی از شخصیت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)؟
در شناساندن هر شخصی یا هر چیزی، شخصی که میخواهد آن چیز یا آن شخص را معرفی کند، باید خودش در حالت اعلی و اعرف نسبت به آن شخص یا چیز دیگر باشد. به قول معروف، معرِّف باید اجلی، اعرف و اعلای از معرَّف باشد؛ این از اصول مسلم علم منطق و فلسفه است. علتش هم این است که اگر تعریف کننده اینگونه نباشد، به خصوصیات آنچه می خواهد معرفی کند احاطه ندارد؛ در حالی که لازمه معرِّف بودن این است که احاطه کامل به خصوصیات معرَّف داشته باشد. به همین علت است که «پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)» میفرماید: “تَفَكَّرُوا فِي آلاءِ اللَّه وَ لا تَتَفَكَّرُوا فِي ذاتِ اللَّه"(1)؛ یا «امام صادق (علیهم السلام)» می فرماید: “إِيَّاكُمْ وَ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ لا يَزِيدُ إِلا تَيْهاً إِنَّ اللَّهَ لا تُدْرِكُهُ الابصَارُ وَ لا يُوصَفُ بِمِقدار ـ از تفکر در ذات الهی اجتناب کنید، چون تفکر در ذات الهی فقط سرگردانی و حیرت انسان را بیشتر می کند."(2) زیرا بشر توانایی ندارند که پروردگار را درک کنند بلکه این ذات باری تعالی است که: “ان الله قد احاط بکل شیء علماً"(3).
با این مقدمه، نتیجه میگیرم که شناخت ما نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و ائمه معصومین(علیهم السلام ) به همین منوال است؛ یعنی اینها را ما نمی توانیم شناسایی کنیم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: “يا علي! ما عرف اللّه حق معرفته غيري و غيرک و ما عرفک حق معرفتک غير اللّه و غيري."(4) و در جاي ديگر فرمود: «يا علي! لايعرف اللّه تعالي الا انا و انت و لايعرفني الا اللّه و انت و لا يعرفک الا اللّه و انا ـ یعنی: علی جان! نشناخت خدا را به جز من و تو؛ نشناخت مرا به جز خدا و تو؛ نشناخت تورا به جز من و خدا."(5) این تعبیر پیغمبر، تعارف نیست. این بيان واقعیت و حقیقت است. یعنی اگر قرار است این شخصیتها شناسایی شوند، امثال خود اینها باید این کار را بکنند.
بنابراین باید از پیامبر(صلی الله علیه و آله) سؤال کنیم که حضرت زهرا(سلام الله علیها) که بود ؛ نه از من و امثال من که علمیت محدودی داریم و علوم ما اکتسابی است و اکتساب هم محدود است. پس اگر قرار باشد حضرت زهرا(سلام الله علیها) معرفی شود، باید از طرف خود پدر بزرگوارشان، همسر عزیزشان یا از طریق خداوند متعال باشد. پس ما باید برویم سراغ آنها تا ببینیم در رابطه با این شخصیت چه میگویند؟
خدا و رسول(ص) حضرت زهرای اطهر(سلام الله علیها) را چگونه معرفی میکنند؟
وقتی به معرفی خدا و پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از حضرت زهرا(سلام الله علیها) نگاه میکنیم، می بینیم اینها حضرت زهرا(سلام الله علیها) راامكان دارد كه كوثر از جهت ديگر هم باشد و آن ماجرای تولد حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که پيغمبر خدا در “ابطح” با عده ای نشسته بودند که ناگهان جبرئيل امین نازل شد و گفت که يا رسول الله از امشب ديگر منزل خديجه نرو و تا 40 شب عبادت کن. حضرت هم در این مدت به دیدار خدیجه نرفتند و در منزل «ام هاني» بودند. تا اینکه در شب چهلم از بهشت براي حضرت غذايي آوردند که شامل خرما، انگور و آب كوثر بود. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) این مائده بهشتی را میل کردند و سپس به دیدار خدیجه(سلام الله علیها) رفتند و نطفه حضرت زهرا(سلام الله علیها) از آن ارمغان بهشتی منعقد شد.
نقطه مرکزی پرگار خلقت قرار داده اند. خداوند متعال، خلقت تمام عالميان را وجود دايره اي بيان كرده كه حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مركز آن است.
مثلا در حديث كسا جبرئيل مي پرسد: “خدايا چه کسانی زیر كسا هستند؟” خداوند نمیفرماید پیامبر و فرزندانش؛ بلکه مي فرمايد: “هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها". یعنی همان نقطه مركزي پرگار. خداوند وجود مبارك زهرا(سلام الله علیها) را مركز شناخت پدر و جد و فرزند قرار داده است. پس معلوم مي شود اين خانم، مركز واقعي نبوت و ولايت است. كانّه پيوند ولايت و نبوت را حضرت زهرا(سلام الله علیها) انجام ميدهد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حضرت را “ام ابيها” می نامد. يك عده در معنای ام ابيها مانده اند كه این يعني چه؟ اين ماندن ندارد. معنایش این است که حضرت زهرا(سلام الله علیها) نقطه واقعي و حقيقت مركزي است.پس “فاطمة و ابوها” معنايش این ميشود كه اگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) نباشد پیامبر(صلی الله علیه و آله) مادر و نقطه مرکزی ندارد؛ و گویی رشته كتاب از بين رفته است.
مورد دیگر برای شناخت حضرت زهرا(سلام الله علیها) علاقه عجیب پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آن حضرت است. هميشه بناي عالم بر اين است كه بايد دست امام و پیشوا بوسيده شود. یعنی مأموم بايد دست امام را ببوسد. ولي گاهي پيغمبر(صلی الله علیه و آله) دست زهرا را مي بوسيد. در روايات دارد كه هر وقت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) وارد بر زهرا(سلام الله علیها) مي شد حضرت زهرا از جا بلند مي شد و دست بابا را مي بوسيد. هر وقت فاطمه بر منزل پدر وارد مي شد حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) او را جاي خودش مي نشاند و دستش را مي بوسيد. این روایات را چه مي شود كرد؟ واقعا اگر اين خانم در آن حد والا نبود آيا پيغمبر به آن عظمت دست او را می بوسید؟
فضیلت بی همتای دیگر، داستان ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) است. من در فاطمیه اول که سخنرانی داشتم هم به این مطلب اشاره كردم. آقايان معمولا در تفسیر “انا اعطيناك الكوثر"(6) سراغ ماده كوثر رفته اند و آن را “خير كثير” گرفته اند، بعد رفته اند سراغ اينكه حضرت زهرا (سلام الله علیها)چگونه خير كثير بوده و شعبه هایي را بيان كرده اند. نظر من این است که اين تفاسیر خوب است و آنها را رد نمی كنم؛ ولي امكان دارد كه كوثر از جهت ديگر هم باشد و آن ماجرای تولد حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که پيغمبر خدا در “ابطح” با عده ای نشسته بودند که ناگهان جبرئيل امین نازل شد و گفت که يا رسول الله از امشب ديگر منزل خديجه نرو و تا 40 شب عبادت کن. حضرت هم در این مدت به دیدار خدیجه نرفتند و در منزل «ام هاني» بودند. تا اینکه در شب چهلم از بهشت براي حضرت غذايي آوردند که شامل خرما، انگور و آب كوثر بود. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) این مائده بهشتی را میل کردند و سپس به دیدار خدیجه(سلام الله علیها) رفتند و نطفه حضرت زهرا(سلام الله علیها) از آن ارمغان بهشتی منعقد شد. احتمال دارد اينكه به حضرت زهرا( سلام الله علیها)"كوثر” مي گويند این است که «لانها خُلقت من ماء الكوثر». يعني اینکه خداوند می فرماید يا رسول الله ما كوثر را به شما داديم یعنی زهرا(سلام الله علیها) را از آب کوثر خلق کردیم. من مراجعه كردم، چنین چیزی را حتی درباره وجود مبارك پيامبر(صلی الله علیه و آله) نداريم که نطفه اش از آب حوض كوثر آفریده شده باشد؛ اين حديث را درباره اميرالمؤمنين(علیهم السلام) نداريم؛ درباره امام حسن(علیهم السلام) و حضرت اباعبدالله(علیهم السلام) نداريم. اين فقط در وجود مبارك زهراست. لذا روايتی را راویان اهل سنت از «عايشه» نقل كرده اند كه: “پیامبر دخترش زهرا را زیاد می بوسید. من به او ايراد گرفتم كه: يا رسول الله خوب نيست دختري كه شوهر دارد را ببوسي! پيامبر به من پاسخ داد: اين حرف را نزن. من بوي بهشت را از فاطمه مي شنوم".
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در بیان ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز جایگاه والایی دارد. مثلاً امام حسن عسكري(علیهم السلام) مي فرمايد: “نحنُ حُجَجُ اللّهِ عَلى خَلقِهِ وَ فاطمةُ حُجةٌ عَليَنا ـ ما حجّت و برگزيدگان خدا بر آفريدگانش هستيم و فاطمه (سلام الله علیها)، حجّت خدا بر ماست".(7) بنابراین وجود ايشان اسوه و حجتی بر بزرگان است.
اينها گوشه ای از روایات است که نشان دهنده بالاترين مقام برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) است.
سؤال دیگری هم برای برخی وجود دارد و می پرسند حضرت زهرا(سلام الله علیها) بانويي بوده با مختصات 1400 سال پیش؛ ما چگونه مدعی هستیم که ایشان برای ما در قرن بیست و یکم همچنان الگوست؟
اینگونه نیست که آن حضرت فقط مخصوص یک زمان خاص در صدر اسلام بوده باشد. ما از مجموع رواياتی که بیان کردیم و قضايای بسیاری که بیان نکردیم، تواتر اجمالي كسب مي كنيم كه اين خانم فقط مخصوص به 1400 سال پیش نيست. اين خانم وجودش از ازل مركزيت داشته و الی الابد مرکزیت دارد. ما در این گفتگو فرصت نکردیم که ما قبل تولد ایشان را هم توضيح بدهيم. حضرت زهرا(سلام الله علیها) حتی قبل از وجود ظاهری خود، وجود مركزي خلقت بوده اند.
خلاصه کلام اینکه مقام حضرت زهرا(سلام الله علیها) بالاتر از آن است كه ما بگوييم و وصف کنیم، و بلكه بالاتر از آن است که ما بتوانیم درك كنيم. اما از آنچه خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) فرموده اند می فهمیم که وجود مبارك ایشان براي هميشه باقي است و تا روز قيامت هم اين جلال و عظمت به خواست خدا باقي خواهد ماند و الگوی مردمان خواهد بود.
در اینجا سؤال دیگری مطرح می شود و آن هم همین فضایل بی نظیر و مقام بالاي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است که باعث تعجب برخی افرادي مي شود. شبيه به اين شگفتی ولی در مراتب پايينتر درباره حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) هم است. این افراد می پرسند چگونه این شخصیتها با وجود سن كم به مقامی رسیدند که پيامبر(صلی الله علیه و آله) آن رفتار را با حضرت زهرا(سلام الله علیها) داشت؛ یا اینکه «حضرت موسي بن جعفر(علیهم السلام)» به عنوان یک امام معصوم،از آن دانشمند وهابی پرسیدم: «مگر پيامبر سفارش مردم ـ و از همه بالاتر سفارش خانه وحی ـ را به مسلمانان و از جمله به رييس حكومت نکرده بود؟ مگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نفرموده بود كه نبايد چنين تعرضي نسبت به افراد بشود؟» این جملات را که گفتم ماندند و چاره ای جز قبول نداشتند چون نقل از پيامبر(صلی الله علیه و آله) و از کتب خودشان مي خواندم
درباره حضرت معصومه(سلام الله علیها) فرمودند: “فداها ابوها". لطفاً توضيحي هم درباره اين مسأله بفرماييد.
اين مسأله جزء واضحات است! وقتي قرار شد كه وجود اين حضرات را به حسب ذاتي و واقعي، وجودي بدانيم كه خارج از متعارف ماست مسأله حل می شود.
البته توضیح این مسأله لازم است که این بزرگواران با وجود استثنايي بودن، مأمور به ظواهر و مجاری طبیعی بودند و نخواستند كه وجود استثنايي خود را در جامعه بروز دهند؛ زیرا چه بسا جامعه و مردم دچار حيرت مي شدند. در روایات داریم که پيامبر(صلی الله علیه و آله) روزی با اميرالمؤمنين(علیهم السلام) قدم میزدند و حضرت رسول به اميرالمؤمنين فرمود: “علي جان من آنطور كه حق توست مقام تو را به مردم نشناساندم زیرا اگر حق مقام تو را مي گفتم مردم خاك كف پاي تو را، توتياي چشم خود قرار مي دادند".
یک جهتش را «حسين بن روح» از حضرت بقیة الله(عجل الله تعلی فرج الشریف) گرفتند. آنجا امام زمان(عجل الله تعلی فرج الشریف) فرمودند: “آنها نمي توانستند همه حقيقت را بگوييند؛ چون اگر مردم مي فهميدند خدا را گم مي كردند و در مساجد، علي را پرستش مي كردند".
جهت دیگر هم این بود که در آن صورت، مردم آنها را از خود نمي دانستند و آنان را بشر حساب نمي كردند و در نتیجه نمی توانستند آنها را اسوه قرار دهند. لذا فرمود: “انما انا بشر مثلكم يوحي إلی…"(8) اين را براي چه گفتند؟ اين تأكيد برای اين است كه خود را از محيط بشريت بيرون نبرند تا اگر مردم را دعوت مي كنند مردم نگویند كه آنها مرزشان از ما جداست. مي خواستند بگويند ما مثل شما هستيم؛ غذا مي خوريم؛ مي خوابيم؛ حتي جايي عمداً كاري مي كردند كه نشان دهند مانند مردم عادي هستند و ايشان را وجود استثنايي نگيرند.
پس مقام آنها اکتسابی نیست که ارتباطی با عمر كوتاه و بلند آنان داشته باشد و باعث تعجب شود.
بله؛ شخصيت اينها وابسته به اكتساب نيست. مسأله عمر برای کسانی مهم است که علم و مقامشان اكتسابي باشد، مثل ما. درباره ما بستگي دارد كه چه اندازه زحمت كشيده باشيم؛ اما اگر بنا باشد كه مقامي را خدا به شخصی مرحمت كند ارتباط با اکتساب ندارد. منتهي علم ائمه(علیهم السلام) لدني است اما در غير ائمه، عنايت هايي است كه از طرف خدا به آنان ميشود و ملهماتي است كه خدا به اينها مي كند كه داراي اين مقام ها هستند.
پی نوشت ها :
1. المعجم لکبیر للطبرانی.
2. وسائل الشيعة ؛ ج 16 ؛ ص 197.
3. سوره طلاق؛ آیه 12.
4. مناقب ابن شهر آشوب؛ ج 3؛ ص 268.
5. روضة المتقين؛ ج 13؛ ص 273.
6. سوره کوثر؛ آیه 1.
7. تفسير أطيب البيان، ج 13، ص 236.
8. سوره کهف؛ آیه 110.