این عطر حضور کیست که عرش را به هیجان آورده است؟!...
ای درخت نبوت!طوبای صداقت!مایه هدایت!
شاخه هایت پربار که امروز گل کرده ای بر زیباترین مولود هستی!مولود حرم!مولود آستانه عفت و ایمان!…
ای مولود زیبای آمنه(سلام الله علیها)!
درود خدا برتو آنگاه که پیشانی ات را بر خاک نهادی تا شکوه بندگی را به جا آوری!
دورد خدابرتو آنگاه که زبان به حمد خدایت گشودی و فضای مکه آکنده از عطر حضورت شد!
درود خدابرتو که آخرین گل گلزار نبوتی!
تاریخ به مکه رسیده تا شروعی دیگر را رقم زند.
تاریخ به مکه رسیده و کسی با دستانی آکنده از لطف ونور از آسمان پابه زمین می گذارد..
این که از دامن تاریخ، پا بر خاک مکه می گذارد؛ فریادگر عشق و آزادی است!
ازعطر وجودت ملائک میپرسند: “این عطر حضور کیست که عرش را به هیجان آورده است؟!”
ای رسول مهربانی ها! دلم گرفته است..
دل است دیگر!..گاهی میگیرد!گاهی هوس میکند! گاهی دلتنگ میشود!و گاهی هم میخواهد!
هوس می کند،هوس شب های مدینه را!
هوس نشستن در حیات چتری!
هوس گنبد خضراء!
میگیرد!
از تفرقه های امت پیامبر!
از بی اخلاقی ها نسب به آن خلق عظیم!
ازخون آشامانی که بنام شما سهم شهادت بکامشان ریخته اند!(همانانی که “سر بریدن” برایشان مانند بازی کودکانه است!)
وگاهی هم میخواهد!
“عشق محمد وآل محمد“را!
حیات از نور تو در وجود آمده است!
خداوند تو را براى هستى خلق نکرد!…«هستی به افتخار تو آمد!»
ای نبی!
درود خدابرتو آنگاه که از برکت وجودت تاریخ،به مبدای از نور راهنما شد!
و درود خدابرتو!مادامی که حیات در کائنات باقیست…
دلنوشته:فاطمه بهیار