دل بی قرار نیست!..."ادا در می آوریم!"
دل بیقرار نیست “ادا در می آوریم”
چشم انتظار نیست “ادا در می آوریم”
بر لب دعای ندبه و… دل غرق شهوت است ؛این انتظار نیست “ادا در می آوریم”
آقا محب واقعی ات در میان ما؛یک از هزار نیست “ادا در می آوریم”
و شرمنده ایم که فقط “ادا در می آوریم!”
چه تکلیف سنگینی است بلا تکلیفی وقتی که نمیدانم منتظرت ماندم یا فقط خودم را به انتظار زده ام آقا …..
آقا جان روز ها و سال ها می گذرد و کسی خیالش هم نیست که کسی باید باشد و… نیست!من گناه میکنم و تو جورش را میکشی…سندش طولا نی شدن غیبتت! آنقدر در دنیایمان غرق شده ایم که صدای غربتتان را نمی شنویم! آقا جان در کدام بیابان ها برای فرجتان گریه می کنید؟! درد دل هایتان را به چه کسی می گوئید؟! به کربلا می رویید یا به نجف؟! به خراسان می رویید یامدینه؟نکند بقیع بروید آقا؟! مادر که تاب غم غربت فرزندش را ندارد! مادرتان داغ بسیار دیده.. بیشتر از این شرمنده مان نکنید!
آقای مهربانم
سال هاست آرزو میکنم که بیایی!؟ و صدای زمزمه تان رامیشنوم که می گوئید:
صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم
شعر من حضرت هابیل شود مے آیم
قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست
دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم
از آن پس فقط آرزو نمیکنم که بیایید،آرزو میکنم وقتی آمدید چشمانم شرمسار نگاهتان نشود!
راستی آقاجان! سالروز ولایتتان تبریک..
رفته بودید که بیایید آقا.. چقدر طول کشید!
دلیل غربتتان را میدانم حتما گناهان من است، …شرمنده ام آقا…شرمنده ام که مدام شرمنده ام!
نکند منتظر مردن مایی آقا!… منتظر هات بمیرن میایی آقا!؟
امید که امسال سال ظهورتان باشد…
پـــسر فاطمــه شرمنده اگـــر میبینی!..کوچه آماده شده تا برسی دلــها نـــه!
دلنوشته : فاطمه بهیار