بهاری با آغاز شهادت!...
همه دلگرم و سرشار از مهربانی، کولهباری مختصر میبندیم تا همقدم شویم روزی مبارک را با بهار؛ بهاری دلکش، بهاری زیبا، بهاری مغرور!بهاری با آغاز شهادت!
امسال با دیگر سال ها فرق میکند، امسال دل بهار هم گرفته، نمیدانم…
قدم زنان کوچه های خاکی سامرا را در خیالم سپری می کنم تا اینکه آهسته و آرام به سرسرای بارگاه ملکوتی ات نزدیک شوم. از دور گنبد زیبایت نمایان می شود.راستی گنبد!همان گنبدی که چندی نمی گذرد پس از تخریب آن باز شکل گنبد به خود گرفته است!
بانگاه به گنبدت باخود میگویم:سامرا!روضه گودال مگر خواند کسی؟! که حرم از سرش عمامه گنبدبرداشت؟!
امام مظلومم! در خیالم در کوچه های خاکی سامرا روبه رویت و چشم در چشم گلدسته هایت به زمین می نشینم و زارِ زار اشک می ریزم. گویی تمام غصه های دنیا را یکجا در بارگاه و ضریحت ریخته اند. عجب زمانه ای است و عجب روزگاری! هنوز که هنوز است باید در غربت و مظلومیت سپری کنی.
سلام برتو که سالهای سال در محاصره خارها زیستی اما شکوفه های محمدی وجودت همچنان به شکوه آمد.سلام برتو که از کودکی بر خلایق تابیدی و در جوانی به دیدار پروردگارت شتافتی.سلام برتو که پدرت جود و کرم بود و مادرت آسمانی، خودت هدایتگری پاکیزه بودی و فرزندت نیکویی در محاصره بدی ها!امسال سالمان با شهادت تو آغاز می شود!
نگرانم!…
نگرانم که نگه ندارند حرمتتان را…دعاکنید تا امسال سال ظهور فرزند عزیزتان مهدی(عج)باشد.
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر…
به قلم بنده حقیر(فاطمه بهیار)