لینک های پیشنهادی

  • مطالب خود را منتخب کنید!
  • کسب درآمد از وبلاگ
  • تغییر متن وبلاگ خود در گوگل

جشن تاج گذاری درست است یا غلط؟!

07 آذر 1396 توسط دهسنگی

سلام

امروز داشتم در باره این جشن بزرگ دنبال مطلب می گشتم و بعدهم یه سرچی تو نت کردم ببینم مردم چی میگن و وبلاگ های مختلف رو یکی یکی میدیدم که ناگهان به این وبلاگ برخورد کردم و بسیار تعجب کردم،نه تنها از مطلب بلکه از نظراتی که داده بودن هم تعجب کردم!و باخودم فکرکردم که دشمن چقدر قشنگ کار کرده اما ما…

مطالب این بود:

((فرارسیدن نهم ربیع الاول را به دلیل به هلاکت رسیدن دو عمر که یکی عمر بن سعد از ملعونین واقعه عاشورا به دست مختار و دیگری … را تبریک می گویم.

هر سال این موقع یعنی در نهم ربیع الاول برایم این سوال مطرح است و درباره آن تفکر می کنم و گاهی بحث و امسال هم با کمک اینترنت کمی تحقیق اینترنتی کردم و از استادم جناب آقای قاسمیان هم سوال نمودم. ما حصل آن این است که در زیر می خوانید، اما بسیار دوست دارم در قسمت نظرات این پست دوستان بحث مطرح شده را ادامه دهند و نقطه نظرات خود را بگویند و ادله خود را بیاورند تا شاید به نتیجه ی خوبی برسیم. و به درد همه مان بخورد.

 

ابهام و سوال این است:

عده زیادی روز نهم ربیع الاول را روز شادی و جشن می دانند. برخی آن را عید تاج گذاری امام زمان (روح های ما فدای خاک قدومش) و یا مودبانه تر روز آغاز امامت ایشان می دانند و این به جهت آن است که قول معروف درباره تاریخ شهادت امام حسن عسگری (ع) هشتم ربیع الاول است و از فردای آن روز امامت امام بعدی یعنی امام زمان (عج) شروع می شود. صدا و سیما اصلا محلی از اعراب ندارد ولی صرف یادآوری باید گفت که آنها هم تابع همین نظرند و با ارائه گل های بزرگ و گران در اخبارهای سراسری و احیانا نشست و بحث در خصوص امامت و ولایت و در بعضی موارد تبریک مستقیم آغاز امامت امام زمان به این دسته پایبندند.

کسان دیگری چون خود من این را قبول نداریم. استدلال ما این است که معنی ندارد فردای شهادت یک امام معصوم خوشحالی کنیم و جشن بگیریم به جهت امام شدن امام بعدی. ببخشید که شاید زبان اشاره ام به این مطلب کمی بد است. ولی من واقعا این را به همین اندازه سخیف می دانم. مگر نه اینکه همه بزرگواران و حضرات معصومین ما نور واحد هستند. پس رفتن یکی و آمدن دیگری حتی اگر امام زمان باشد چه فرقی دارد. اتفاقا این باعث اندوه است که یک امام و یک واسطه فیض و یک معصوم با خصوصیات آن چنانی که در جامعه کبیره می خوانیم را به دست خود کشته ایم (چه ما چه دشمنان ما، به هر حال ما انسان ها) و بعد خوشحالیم که بعدی آمد. بی معنی به نظر می رسد. شاید اتفاقا باید ناراحت باشیم که یکی از تعداد ثابت دوازده نفری وعده داده شده ایشان کمتر شد!

از طرف دیگر آیا نباید ما در هم هچیزمان نگاه به معصومین و پیشوایان خود کنیم؟!

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا. (بحارالانوار ج۴۴ ص۲۸۷)

مولا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی مخلوقات زمین را مورد توجه و دقت قرار داد، سپس ما (اهل بیت) را اختیار فرمود و برای ما شیعیان را اختیار فرمود. شیعیانمان ما را یاری می کنند و در فرح و شادی ما اظهار خوشحالی می کنند و برای حزن ما اظهار حزن و اندوه می کنند. و آنها اموال و نفس های خودشان را برای ما بذل و بخشش می نمایند. آنها از ما و به سوی ما هستند.

کدامیک از معصومین چنین روالی را توصیه کرده اند؟ خود امام زمان (عج) فردای شهادت پدر بزرگوارشان خوشحال بودند یا ناراحت؟ مقام معظم رهبری توصیه به جشن می کنند و تبریک می گویند این روز را؟ امام خمینی در این روز خوشحال بود؟ حضرت آقای بهجت چطور؟ (من واقعا نمی دانم ها. اگر درباره سیره این بزرگان در این باره کسی چیزی می داند عنوان کند)

نکته دیگر اینکه ما از این جشن ها که می گیریم به کجا قرار است برسیم؟ اگر قرار است به بهانه آغاز ولایت و امامت امام زمان جشن بگیریم تا مردم یادشان نرود که منتظرند و امامی دارند و اینها … (برخی از دسته اول استدلال شان این است) نیازی به جشن گرفتن و عید گرفتن است؟ نیازی به گل و شیرینی است؟ خوب نیست در عین اینکه هنوز در مصیبت امام عسگری هستیم درباره امامت امام زمان و پایبندی به آن حضرت و خصوصیات واقعی انتظار به بحث و پخش سخنرانی ها و وعظ ها بپردازیم. از گل گذاشتن در اخبار سراسری چه چیزی عاید می شود؟

چرا برای دیگر امامان معصوم چنین کاری نمی کنیم. اگر این طور است باید فردای عاشورا عید امامت حضرت سجاد (ع) را بگیریم. ایشان کم کسی بوده اند؟ کم امامی بوده اند؟ کمتر از بقیه واسطه فیض بوده اند؟ کمتر از بقیه همه آن صفات اشاره شده در جامعه کبیره را دارند؟! هرگز. پس چرا برای ایشان چنین کاری نمی کنیم؟

دلیل آن را کمی می دانم. قبلا در زمان جوانی و مجردی با لحنی شاید جسورانه درباره امامان معصوم مطلبی در همین وبلاگ نوشته بودم. مطلبی درباره امامان معروف و غیر معروف. اینکه امام علی، امام حسین، امام صادق، امام رضا و امام زمان معروف هستند و بدون آنکه واضح گفته شود انگار در ذهن خیلی ها این عزیزان از بقیه بالاترند. انگار که امامان تاثیرگذارتری بوده اند و بیشتر امامت کرده اند تا بقیه! از بقیه خیلی نمی دانیم جز اینکه معمولا در زندان بوده اند و نتوانسته اند آن چنان که ما از کربلا خوشمان می آید کربلا بیافرینند. یا مزار شریف شان در ایران نیست و ما برای همین خیلی باهاشان ارتباط نداریم. نه سریال شان را می سازیم. نه به شان توسل می کنیم. و نه شهادت شان را چند روز و یک دهه عزاداری می کنیم. به یک روز اکتفا می کنیم و فردایش هم جشن امامت امام بعدی را می گیریم که خیلی خیلی معروف تر هستند و امام حی و آخرین امام و منجی عالم.

صدباره می گویم که مرا به خاطر این بیان رک و سخیف ببخشید. خود این بزرگواران می دانند که قصدم فقط بیشتر دانستن است و اینکه مطلب را خوب بفهمیم و به سهم خودمان امام شناسی کنیم و آسیب شناسی کنیم در این زمینه.

اگر به امامان دیگر همین ما مردم و همین ما انسان ها اجازه می دادیم و کمک می کردیم و خباثت نمی ورزیدیم، آنها منجی عالم بشریت نمی شدند؟ آنها نمی توانستند جهان را نجات دهند. اراده خدا بر این بوده، درست. ولی ما چه کرده ایم و برای چه جشن می گیریم؟! و اس ام اس تبریک می فرستیم؟

پی نوشت ١: آقای قاسمیان در جواب این سوال من که البته این همه تفصیل ندادم نه از قضیه حمایت کردند و نه مخالفت. گفتند اگر بخواهد این برای امامان دیگر تعمیم داده شود اصلا خوب نیست. ولی خوب به هر حال برای امام زمان چون که ایشان امام حی هستند، می شود توجیه داشته باشد. مطلب مهم دیگر ایشان این بود که این مساله جشن گرفتن یک بدعت جدید در این سالها نیست و از سالیان دورتر مرسوم بوده که شیعیان این روز را به عنوان آغاز امامت ایشان جشن می گرفته اند. صحبت های ایشان کمی مرا از موضع ضدیت در این باره پایین آورد و الان در سطحی هستم که می خواهم دلیل را بدانم و در بالا فقط استدلال هایی که به ذهنم می رسید را توضیح دادم. الان من یک مخالف نیستم بلکه می خوام شیرفهم شوم.

پی نوشت ٢: خاضعانه اعلام می دارم که در این باره نمی دانم و دوست دارم اگر کسی چیزی به ذهنش می رسد یا منبع خوبی دارد معرفی کند.))

بعضی از نظرهای مربوطه:

نظر اول:سلام دوست عزیز
۱- صرف حی بودن امام نمی تواند دلیلی بر جشن امامت او باشد. زیرا افرادی نیز که در زمان امام سجاد (امام حی زمان خودشان بودند) نیز باید با همین استدلال امامت ایشان را جشن می گرفتند.

۲- اصلا امامت کدامین امام (امام علی بعد از شهادت پیامبر و مصبتهای خانمش، امام حسن بعد از ضربه خوردن پدرش، امام حسین بعد از ….بعد از بعد از … ) برای شیعه جشن بوده است؟؟؟؟ ما از امامت امامانمان خورسندیم، خوشحالیم، در پوست خود نمی گنجیم ولی این خوشحالی فقط مربوط به لحظه امام شدن امام نیست مربوط به کلیه زمانهاست. ما معتقدیم کل روزها عاشوراست همه ی کره زمین کربلاست. از وقتی پیامبر از این دنیا رفت هیچ کدام از امامان رنگ عید به چشم ندیدند. شیعه هم باید همینطور باشد. ما منتظران ظهور آخرین ذخیره الهی هستیم تا عید را برای انسانهای کره زمین به ارمغان بیاورد.

۳- اگر امشب پیش امام زمان باشی. او را خوشحال می بینی از اینکه… یا دلتنگ پدرش؟ بدان که گذر روزگار رخداد اتفاقی رو در دل امام زمانمان کهنه نمیکند. فکر نکن لحظه شهادت پدرش به قدر کاهی از دل مبارکش کمرنگ تر شده و یا به فراموشی سپرده. آخه دل امام عصر مثل دل من فراموشکار نیست که.

شیعه بعد بالا رفتن سر حسین (ع) بر بالای چوب عزادار است. سیاه پوش است. و این سیاه را تا سال امام حسین ( ) از تن در نمیاورد.

 

نظر دوم:حدیث هر روز عاشواست و هر زمین کربلاست سندیت ندارد. لا یوم کیومک یا عبدالله

 

نظر سوم:در عرصه ای که ما زندگی می کنیم با حملات جنگ نرم مواجهیم با حمله به ولایت و ایجاد شبهه درمورد ولایت و…

جشن ما جشنی برای اثبات ولایت است برای بی صفتان و بی خردان برای زنده نگهداشتن یاد

امام زمان برای فرزندان جوان و ساده نگروووو……

مطلب من برای اولین بار نوشته شد در شناسایی دچار اشکال می شود

وگرنه همه می دانیم دل امام زمان غم دارد

 

نظر چهارم:سلام واقعا این سوال از دیشب ذهن منو مشغول کرده که چرا دیروز به جای پیام تسلیت شهادت حضرت امام حسن عسگری(ع) و عزاداری باید شاهد پیام تبریک برای شروع امامت حضرت حجت ابن الحسن امام مهدی (عج) و جشن و شادی باشیم من فکر میکنم این شادی بلافاصله پس از سالروز شهادت امام حسن عسگری(ع) درست نیست و هیچ توجیحی ندارد و دیروز از پیام تبریک تعجب کردم. آرزو دارم واقعا کسانی که در این زمینه علم کافی دارند پاسخ درستی به مردم ارائه بدهند و مردم با بی توجهی از کنار این مسائل گذرند و همه برای رفتار هاشون دنبال دلیل درستی باشند.

 

نظرپنجم:صدا و سیما نهم ربیع الاول رو به بهانه امامت امام زمان ع عید میگیره بخاطر اینکه بر عید الرهرا س که روز تبری است سرپوش بذاره در حالی که میدونیم امامت امام بعدی بعد از همان لحظه که امام سابق جان میدهد رسما شروع میشود پس روز امامت امام زمان ع هشتم ربیع الاول است.

و …

وما همینجوری نشستیم دست روی دست گذاشتیم و خونه نشینی میکنیم و هراز چند گاهی یه منبر هم میریم !

طلبه باید آنلاین باشه !…

سوالم اینه:کی تاحالا رفته دنبال یه همچین وبلاگ هایی بگرده و جواب صحیح به شبهاتشون بده تا اینجوری جوونامون تو جهل غلط نزنن!

منبع: دست نوشته (فاطمه بهیار)

 

 4 نظر

چرا امام حسن عسگری (ع)همواره در بند و زندان بود؟!

05 آذر 1396 توسط دهسنگی

.

چرا امام حسن عسكري (ع) همواره در بند و زندان بود؟ 

پاسخ:

شايد بتوان گفت كه هيچ يك از امامان - عليهم السلام - همانند امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ در فشار طاغوتهاي عصر و در زندانها نبوده است، تا آن‌جا كه حتي در زندان، جاسوسي را بر او گماشته بودند تا گفتار و رفتار او را گزارش دهد، چنان‌كه ابو جعفر هاشمي مي‌گويد: با چند نفر در زندان بودم ناگاه امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ را وارد زندان كردند، در زندان شخصي بودو ادعا مي‌كرد از علويان است، امام ـ عليه السلام ـ در غياب او به يارانش فرمود “اين مرد از شما نيست، از او بر حذر باشيد، آن‌چه گفته ايد در نامه‌اي نوشته و در داخل لباسهايش مي‌باشد تا به خليفه گزارش دهد” يكي از حاضران لباسهاي او را وارسي كرد، همان نامه را يافت كه مطالب خطرناكي را در مورد زندانيان نوشته بود[1].
اين همه فشار براي چه بود؟ در جواب بايد گفت: طاغوتهاي بني‌عباس از چند جهت در مورد امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ ترس و نگراني داشتند و حساس بودند:
1ـ جمعيت شيعيان در آن عصر، به خصوص در عراق، بسيار بود، طاغوت‎ها ترس آن داشتند كه آن‌ها قدرت را به دست گيرند و با زعامت و رهبري امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ تاج و تخت عباسيان را واژگون نمايند؛ شيعيان در اين عصر به قدري نيرومند بودند كه: احمد بن عبيد الله ابن خاقان مي‌گويد: جعفر كذاب (برادر امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ كه به دروغ ادعاي امامت مي‌كرد) نزد پدرم عبيدالله ـ كه داراي مقام عالي در دربار خليفه بود ـ آمد و گفت: ” مقام برادرم را به من بده، در عوض، من سالي بيست هزار دينار براي تو مي‌فرستم” پدرم به او گفت: “يا احمق السلطان جرد سيفه في الذين زعموا أن اباك و اخاك[2] …الخ”
ترجمه: اي احمق نادان! خليفه، به روي معتقدين به امامت پدر و برادرت (امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ) شمشير كشيد، تا آن‌ها را از اين اعتقاد برگرداند، نتوانست، بنا بر اين اگر آن‌ها (شيعيان) امامت تو را قبول دارند نياز به خليفه و غير او نداري و اگر آن‌ها تو را به امامت قبول ندارند، به وسيله ما هرگز نمي‌تواني به اين مقام برسي. پدرم از آن پس، اصلاً به جعفر اعتنا نكرد و تا زنده بود اجازه نداد كه جعفر به نزدش بيايد[3].
2ـ از سوي ديگر بايد به اين مسئله مهم نيز توجه داشت كه شيعيان توجه خاصي به امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ داشتند و اموال بسياري به محضرش مي‌رساندند، تا آن‌جا كه به عنوان مثال، آن حضرت صد هزار دينار (يعني صد هزار مثقال طلا) به يكي از نمايندگان مورد اطمينان خود به نام علي‌‌بن جعفر همّاني داد تا بين مستمندان و شيعيان در مراسم حج تقسيم كنند، بار ديگر صد هزار دينار براي او فرستاد، بار سوم سي هزار دينار براي او حواله كرد.[4]
تلاش‌هاي سياسي اما حسن عسكري ـ عليه السلام ـ نامه و پيك‌هاي او، فعاليت شاگردان و نمايندگان او، حوزه علميه طاغوت برانداز او، گفتار سازنده و حركت‌بخش او و … همه و همه نشان مي‌داد كه او نه تنها تسليم دستگاه طاغوتي بني‌عباس نيست، بلكه زمينه سازي فرهنگي و سياسي عميق و گسترده‌اي بر ضد آن دستگاه مي‌كند.
4 ـ طبق روايات متعدد و متواتر، همه مسلمانان مي‌دانستند كه قائم آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ ظهور مي‌كند و واژگوني تاج و تخت شاهان و سلاطين جور در سراسر جهان به دست اوست، از طرفي دريافته بودند كه اين مصلح جهاني از نسل امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ است، لذا در مورد آن حضرت، بسيار حساس بودند و احساس خطر مي‌كردند و بر همين اساس حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ از هنگام ولادت (در سال 255) حتي در عصر پدر (تا سال 260 يعني 5 سال) جز از ياران بسيار مخصوص، مخفي بود.
مرحوم محدث قمي در اين‌باره مي‌نويسد: ” سه نفر از خلفاي بني عباس خواستند امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ را بكشند زيرا به آنها خبر رسيده بود كه حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ در صلب اوست، آن‌ها آن حضرت را چندين بار زنداني نمودند.[5]”
و نيز روايت شده امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ هنگام ولادت حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ فرمود: “ظالمان پنداشتند كه مرا مي‌كشند تا نسل مرا قطع نمايند، آن‌ها قدرت خداوند قادر را چگونه ديده‌اند".[6]
اين عوامل و نظير آن، موجب شد كه طاغوتيان بني‌عباس سخت ترين فشار و اختناق و سانسور را بر امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ و يارانش وارد ساختند، امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ براي حفظ ياران خود، به پنهان‌كاري و راز پوشي تأكيد مي‌كرد، تا آن‌جا كه عثمان بن سعيد عمري يار مخصوص آن‌ حضرت (اولين نائب خاص امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ) زير پوشش روغن فروش مطالب را محرمانه از امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ به شيعيان و به عكس گزارش مي‌داد، از اين رو به او سمّان (روغن فروش) مي‌گفتند[7].
كوتاه سخن آن‌كه: از بررسي تلاشهاي امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ و يارانش فهميده مي‌شود كه آن بزرگ‌مردِ علم و كمال و سياست، در هفت مورد، تلاش عميق و چشم‌گيري داشته است كه عبارتند از:
1ـ تشكيل حوزه علميه و كوشش‌هاي علمي و انقلاب فرهنگي.
2 ـ ايجاد شبكه ارتباطي با شيعيان توسط پيك‌ها و نامه‌ها و تعيين نمايندگان، و تلاش‌هاي آن‌ها و ارتباط با آن‌ها.
3 ـ تلاش‌هاي سري و محرمانه سياسي.
4 ـ پشتيباني مالي شيعيان از امام و حمايت مالي آن حضرت از مستضعفان، براي حفط كيان تشيع.
5 ـ تقويت و توجيه سياسي رجال و عناصر مهم شيعه، و روحيه دادن به آن‌ها و سفارش آن‌ها به مقاومت و استقامت در برابر ستمگران.
6ـ استفاده گسترده از آگاهي‌هاي غيبي و قدرت‌هاي ملكوتي و معنوي.
7 ـ آماده سازي شيعيان براي دوران غيبت[8].
امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ در راستاي اين اصول تا سرحد شهادت ايستادگي كرد و تحت شديد ترين شكنجه‌ها و فشارها در زندان‌ها و خانه و بيرون خانه رسالت خود را به جهانيان ابلاغ فرمود و سرانجام با نيرنگ معتمد عباسي، در سن 28 يا 29 سالگي مسموم و به شهادت رسيد.

منبع:

[1] . اعلام الوري، ص 354.
[2] . اصول كافي، ج 1، ص 505 و 506.
[3] . اصول كافي، ج 1، ص 505 و 506.
[4] . الغيبه الطوسي، ص 212.
[5] . انوار البهيه، ص 490.
[6] . بحار، ج 50، ص 214.
[7] . سفينه البحار، ج 6، 143 و 144، انتشارات دارالاسوه للطباعه و النشر، طهران 1416 قمري.
[8] . اقتباس از كتاب سيره پيشوايان مهدي پيشوايي، ص 626 تا 650.

 4 نظر

ورزش وتندرستی در اسلام

05 آذر 1396 توسط دهسنگی

مقدمه

دین مبین اسلام برای مراقبت از تن و روح آدمی اهمیت فراوانی قائل شده است و انسان را به رعایت اموری موظف کرده که سلامت جسمی و روحیش را تامین می کند .

در بینش اسلامی ، بدن هدیه ای است ، لذا باید انسان از این هدیه الهی است لذا باید انسان از این هدیه به لحاظ جسمی و چه روحی مراقبت کند که انجام حرکت ورزشی یکی از عواملی است که ما را به این نقطه از هدف می رساند زیرا با مطالعه سخنان رسول گرامی اسلام و ائمه اطهار مشاهده می کنیم این بزرگوران نیز افراد را به فعالیت هایی از قبیل مسابقه دو ، اسب سواری ، تیراندازی و شنا ترغیب و دعوت می کردند و هدف از انجام این امر حفظ سلامتی و در نتیجه حرکت به سوی کمال می دانستند مانند ؛

1-امام علی(ع) می فرمایند : پرودگارا ! اعضا و اندام مرا در طریق نیرومند گردان و اعصاب و افکارم را بر عزم و استواری محکم فرما .(مفاتیح الجنان / دعای کمیل )

2- و در جای دیگر می فرمایند : توجه داشته باشید که از جمله نعمت های الهی گشایش در امور اقتصادی است و برتر از توسعه اقتصادی ، سلامتی بدن می باشد و برتز ار سلامتی بدن پرهیزکاری دل است . (غرر الحکم / ج2/ص337)

3-امام رضا(ع) می فرماید : ورزش کنید ، بازی کنید ، زیرا من دوست ندارم بیحالی شما در امور دینی و شرعی اثر منفی بگذارد . (میزان الحکمه / ج 8 / ص 534)

4- پیامبر اکرم(ص) می فرماید : بهتر از دارایی فراوان ، تندرستی است .ragan.mihanblog.com)پ)

آثار و فواید ورزش:

1-ورزش کردن باعث بهتر شدن قدرت انقباض و نظم ضربان قلب می شود .

2-افزوده شدن فعالیت غدد داخلی در اثر رسیدن اکسیژن بهتر و بیشتر به تمامی نسوج و رشد و نمو بهتر بدن

3-بهترشدن قوه جذب و دفع

4-عادت کردن بدن به نفس تنگی در برابر مختصر فعالیت و زیاد نشدن ضربان قلب و دیرتر خسته شدن و عرق نکردن

5-آسان تر شدن کارهای فکری و به وجود آمدن هماهنگی بین اعصاب و مراکز عصبی و تقویت اعصاب

6-ابتداء کمتر به بیماری سنگ کلیه و اختلالات مشابه

7-ایجاد تمیزی در پوست بدن با عرق کردن

8-جلوگیری از بالا رفتن فشار خون

دو فایده مهم و اساسی ورزش:

1-اطلاعت و بندگی خدا

اینکه در دعا می خوانیم : الهی قو علی خدمتک جوارحی ؛ خدایا اعضاء و جوارح من را در راه خدمت خودت قوی و نیرومند گردان. یا می خوانیم ؛ اللهم قونی فیه علی اقامه امرک ؛ خدایا مرا در این روز (چهارم ماه مبارک) برای انجام فرمانت قوت ببخش و اینکه خداوند بنده نیرومندش را دوست دارد . و امام علی(ع) می فرمایند : « اوقی الناس ، اعظمهم سلطانا علی نفسه ؛ قویترین مردم کسی است که تسلطش بر خویش بیشتر باشد .

آنچه که می توانیم از این بیانات استنباط کنیم آن است که انسان برای غلبه بر نفس و اطاعت و بندگی خداوند باید از نیرو و قدرت قوی جسمی و روحی برخوردار باشد که این امر می تواند از طریق ورزش تامین شود .

2- تقویت سیتم عصبی و شادابی روح و روان

ورزش متعادل سیستم عصبی انسان را تقویت می کند وقتی سیستم عصبی تقویت شد کارهای فکری آسانتر انجام می شود .یکی از دستآوردهای زندگی ماشینی هیجان و اضطراب و استرس است . ورزش وسیله ای برای کنترل این هیجانات می باشد . حین ورزش ، ترشح میانجی های عصبی و شبه مرفین ، در خون افزایش یافته و با اثرات ضد درد خود قادرند در فرد ورزشکار نشاط را ایجاد کنند . کسالت و بی نشاطی دشمن کار و فعالیت و رسیدن به قله های موفقیت می باشد .

امام صادق(ع) می فرمایند : « عدو العمل الکسل ؛ دشمن کار و تلاش کسالت و تنبلی است » . (میزان الحکمه / ج8 / ص 393)

روزی پنج دقیقه حداقل ورزشسبب می شود که انسان احساس سستی ، تنبلی ، کسالت ، بیحالی و بی حوصلگی نکند و شاداب ، سرحال و با نشاط باشد . درآمدی بر ورزش در اسلام  (محمد حسین توحیدی اقوم /ص 32 و 33)

امام علی (ع) و استعداد یابی در ورزش

امام علی (ع) می فرمایند : بدن تو مرکب سواری تو است اگر بیش از طاقت و ظرافت بارش کنی او را خواهی کشت و اگر با او مدارا کنی باقی خواهی ماند . (غررالحکم /ج2/ص607/ح3643)

آنچه از این حدیث می توانیم استنباط کنیم آن است که انسان باید در ورزش قوا و نیروی جسمی و روحی خود را در نظر بگیرد و با توجه به این امر ورزش خود را انتخاب نماید .

ورزش در کلام رهبری:

1-مقام معظم رهبری ؛ اگر در یک جمله کوتاه از من بپرسند که شما از جوان چه می خواهید خواهم گفت : تحصیل ، تهذیب ، ورزش .anjoman.tebyan.net) )

2- مقام معظم رهبری ؛ ورزش اطمینان و اعتماد به نفس در انسان ایجاد می کند . جوان را به خودش مطمئن و خاطر جمع می کند . خاصیت طبیعی ورزش این است که آنها را از حالت خموده و رکود بیرون می کند . anjoman.tebyan.net))

3- مقام معظم رهبری ؛ اگر بخواهیم جسم را به قدرت ، به زیبایی ، به توانایی ، به روز قدرتها و استعدادهای گوناگون برسانیم باید ورزش کنیم .

((منابع در خود متن وجود دارند.))

 

 3 نظر

غواص دریای قرآن(زندگانی علامه طباطبای)

04 آذر 1396 توسط دهسنگی

 مقدمه:

  ازگذشته دورکتاب  به عنوان یکی ازابزارهای آموزش موردتوجه بوده است واولیاء دین نیزبه پدیدآوردن آثاررعلمی وفرهنگ مکتوب توصیه های مهمی داشته اند،امروزه نیزحاصل ازتفکروتجربه های اهل اندیشه ومعرفت به وسیله ی کتاب دردسترس همگان قرارمی گیردوکتابخانه ها،کانون ها وهمایش صاحب نظران وگلستان پرطراوت صاحب معرفت است.که یکی ازصاحبان خردواندیشه که آثاراودرتمامی کتابخانه ها موجوداست عالم بزرگ علامه طباطبائی است که   درای ویژه نامه به گزیده ای ازمنش زندگی اواشاره می شود.   

ولادت:

  علامه طباطبایی در آخرین روز ماه ذیحجه سال 1321 هـ.ق در شاد آباد تبریز متولد   شد و81 سال عمر پربرکت کرد و در صبح یکشنبه 18 محرم الحرام سال 1402 هـ.ق سه   ساعت به ظهر ما نده رحلت کردند    

اجداد علامه طباطبایی از طرف پدر از اولاد حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و از اولاد ابراهیم بن اسماعیل دیباج هستند و از طرف مادر اولاد حضرت امام حسین علیه السلام می باشند. در سن پنج سالگی مادرشان و در سن نه سالگی پدرشان بدرود حیات می گویند و از آنها اولادی جز ایشان و برادر کوچکتر از ایشان بنام سید محمد حسن کسی دیگر باقی نمانده بود.

 

ابعاد علمى علامه طباطبائى:

عظمت علمى علامه، داراى ابعاد مختلف شناخته شده و گاه ناشناخته، حتى در مجامع علمى است و پى بردن به

جنبه‏هاى مختلف شخصيتى اين انديشمند كم‏نظير، به‏گونه مفصل، كارى است بس دشوار و نيازمند به مئونه بسيار و از عهده اين نوشتار خارج است؛ ازاين‏رو، به اختصار نكاتى را در باره پاره‏اى از علوم و ابعاد شخصيتى ايشان خاطرنشان مى‏كنيم:

ظرفیت فکری فوق العاده
مرحوم علامه اهل مطالعه و تحقیق و تفکر بود. تمام عمر پر برکتش را در مطالعه و تفکر و تألیف و تصنیف و تدریس صرف کرد و آثار گرانبهایی از خویش به یادگار گذاشت.
 در مطالعه و تفکر قدرت فوق العاده ای داشت. می توانست مدتی تمام حواسش را در یک مطلب متمرکز سازد و بدون اینکه از آن خارج شود فقط درباره آن بیندیشد. اکثر اوقاتش را در تالیف تفسیر المیزان صرف کرد. الطاف الهی شامل حالش شده بود که جز اشتغالات علمی اشتغالاتی نداشت.
آنقدر فکر و مطالعه کرد که پزشکان معالج درباره کسالتش گفتند :
سلولهای مغزی او به مقدار توانایی خودشان کار کرده اند و دیگر تاب تحمل درک مطالب تازه را ندارند یا به تعبیر پزشکی « اشباع » شده اند

پيش مطالعه؛

علامه طباطبايي در زندگي‌نامه خويش مي‌گويد: «در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زيادي به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روي هر چه مي‌خواندم نمي‌فهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم، پس از آن يك باره «عنايت خدايي» دامن‌گيرم شد و عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگي و بي‌تابي نسبت به تحصيل كمال حسن نمود به طوري كه از همان روز تا پايان تحصيل كه تقريبا هجده سال طول كشيد، هرگز نسبت به تعليم و تفكر 

احساس خستگي و دلسردي نكردم و زشت و زيباي جهان را فراموش كردم، بساط معاشرت با غيراهل علم را به كلي برچيدم و در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي به حداقل ضروري قناعت نموده باقي را به مطالعه مي‌پرداختم، بسيار مي‌شد (به ويژه در بهار و تابستان) كه شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه مي‌گذارندم و هميشه درس فردا شب را از پيش مطالعه مي‌كردم، اگر اشكالي پيش مي‌آمد با هر خودكشي بود حل مي‌نمودم. وقتي كه به درس حضور مي‌يافتم از آن چه استاد مي‌گفت قبلا روشن بودم. هرگز اشكال و اشتباه درس را پيش استاد نبرده‌ام.

صرفه‌جويي در وقت؛
از ويژگي‌هاي علامه طباطبايي دقتي بود كه در صرفه‌جويي در وقت داشت. ايشان تفسيرالميزان را كه مي‌نوشت، چرك نويس نداشت. ابتدا بي‌نقطه مي‌نوشت بعد كه مرور مي‌كرد مجددا آن را نقطه‌گذاري مي‌كرد، سوال شده بود « آقا چرا اول بي‌نقطه مي‌نويسيد؟» فرموده بود: «من حساب كرده‌ام اول كه بي‌نقطه مي‌نويسم و بعد در مرور نقطه مي‌گذارم، چند درصد در وقتم صرفه‌جويي مي‌شود

از کرامات علامه طباطبایی  

روزی یکی از روحانیون مرید علامه طباطبایی(قدس) در حرم امام رضا (ع) ایشان را میبیند و از علامه میخواهد از کراماتی که شامل حال ایشان شده برایش نمونه ای بیاورد 

 

ادامه »

 2 نظر

در لیله المبیت خطری امیرالمومنین(ع)را تهدید نمی کرد!

29 آبان 1396 توسط دهسنگی

“ابن تیمیه ادّعا کرده که در لیله المبیت خطرى امیرالمومنین علیه السلام را تهدید نمى‏ کرده است و حتى اگر قرار بود که او جانش را فدا کند، این کار براى همه مؤمنان واجب بود و بسیارى از صحابه در جنگ ‏ها جان خود را فداى رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله کرده ‏اند.”

در پاسخ این ادّعاى گزاف باید گفت:

براساس روایات که پیشتر مطرح شد، از جان گذشتگى امیرالمومنین علیه السلام امرى مسلّم و ثابت است. تعابیر وارد شده در این احادیث، به صراحت و روشنى تمام بیان‏گر این حقیقت است که امیرالمومنین علیه السلام در آن شب جان خود را براى محافظت از رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله فدا کرد و با به جان خریدن خطر، خود را براى کشته شدن و اسارت مهیّا ساخت. بسیارى از اندیشمندان بزرگ سنّى، مفسّران، محدّثان و سیره نویسان مشهور به این حقیقت اعتراف و اذعان داشته و احادیث آن را از عدّه‏اى از صحابه روایت کرده ‏اند.

ابن تیمیه به دنبال آن است که با کم رنگ جلوه دادن فداکارى امیرالمومنین علیه السلام، آن را هم تراز با شرکت در جنگ و امرى متداول در میان صحابه معرّفى کند، غافل از آن که مبارزه با قرار گرفتن در معرض ترور هرگز قابل مقایسه نیست، هر چند در میدان جنگ نیز امیرالمومنین علیه السلام بیش از همه و گاه به تنهایى و با فداکارى هر چه تمام‏ تر از رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله دفاع و حمایت مى‏ کرد.

به عنوان مثال در جنگ احد وقتى همه از اطراف رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله پراکنده شدند و به کوه گریختند و ابوبکر و عمر در این فرار پیشگام بودند! حضرت امیرالمومنین علیه السلام به تنهایى پروانه وار بر گرد شمع وجود نازنین پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه وآله مى‏ گشت و از ایشان محافظت مى ‏کرد. با این حال عظمت فداکارى امیرالمؤمنین على علیه السلام در لیله المبیت به قدرى بود که خداوند در شأن او و به جهت این از جان گذشتگى آیه نازل کرده است.

از ابن تیمیه که ادّعا مى‏ کند از جان گذشتن در میان صحابه امرى متداول بوده سؤال مى‏ کنیم که یک مورد از فداکارى‏ هایى که سبب نزول آیه در شأن یکى‏ از صحابه شده باشد ذکر کند.او که خود نیز دروغ بودن ادّعایش را مى‏ داند، این بار با استناد به وعده پیامبر ادّعا مى‏ کند که هیچ خطرى امیرالمومنین علیه السلام را تهدید نمى‏ کرده، پس کار او از جان گذشتگى محسوب نمى‏ شود!

اما باید دانست که اولا وعده پیامبر صلّى اللَّه علیه وآله براساس امور ظاهرى و عادى نبوده، چرا که در ظاهر مشرکان قطعا قصد کشتن پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه وآله را داشته‏ اند.

بنابراین:

اوّلًا این وعده در حقیقت خبر دادن از غیب و حفظ الاهى بوده است و همین باور به غیب، فضیلتى تمام ناشدنى است.
ثانیا این وعده پس از اعلام آمادگى امیرالمومنین علیه السلام براى فداکارى در راه حفاظت از جان رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله بوده است. براساس برخى روایات، پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه وآله خوابیدن در رختخواب خود را به تعدادى از صحابه پیشنهاد داد و براى داوطلب این کار بهشت را ضمانت کرد، با این حال کسى جز امیرالمومنین علیه السلام آن را نپذیرفت.

منبع:

کتاب جواهرالکلام فی معرفه الإمامه والإمام، جلد‏۵، صفحه ۴۰۱ تألیف آیت الله سید علی میلانی

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 15

می نویسم به یاد شهید آوینی

اوقات شرعی

امروز: شنبه 10 خرداد 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مطالب نویسندگی
  • احادیث پژوهش
  • تحقیقاتی
    • پرسش و پاسخ
  • معرفی کتاب
  • مناسبتی
  • آموزشی
  • گزارش
  • دانستنی
  • معرفی اساتید راهنما
  • هفته سلامت
  • تلنگری
  • روز جانباز
  • ویژه نامه
  • اخبار
  • چکیده ونتیجه
  • قرآنی
  • قلم زنی
  • درس هایی از کربلا
  • اربعین حسینی
  • شعر
  • جذاب
  • فرهنگی اجتماعی
  • امام زمان(عج)
  • نهج البلاغه
  • پلاسکو
  • دهه مبارک فجر
  • سیاسی
  • دهه فاطمیه
  • مقام معظم رهبری
  • پاسخ به شبهات
  • طب سنتی
  • حجاب
  • معرفی کتاب
  • ماه رمضان
  • ماه رمضان
  • صحیفیه سجادیه
  • صحیفه سجادیه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

آیتم ها

  • مگه تاحالا مامانو دیدی؟
  • فرقه فعال یمانی
  • نقش موثر طلاب در فضای مجازی
  • کرسی آزاد اندیشی ازدواج دیر هنگام آری یاخیر؟
  • رهبر انقلاب در پیام به پنجاه وپنجمین نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا
  • پای درس استاد
  • کتاب آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه )
  • کتاب شاید پیش از اذان صبح
  • ✍️ تعابیر خواندنی رهبر معظم انقلاب درباره مصباح انقلاب
  • بلای چه کسی اندک است

خبرنامه!

جستجو

  • تماس