حبل المتین
بسم الرب المهدی(عج)
این اثر بسیار کوچک و ناچیز، تقدیم به حضرت اسدا… الغالب، حبل المتین، انزع البطین، یعقوب الدین، امیر المومنین علی بن ابی طالب( علیه السلام)که اولین مظلوم عالم است! و همچنین تقدیم به اولین شهیده ولایت و امامت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) و فرزندان او
*علی (ع) قسیم النار و جنته
پیامبر اسلام(ص) در شان علی(ع) می فرمایند: چون روز قیامت شود، علی(ع) بر فردوس می نشیند و آن کوهی است مشرف به بهشت، که بالای آن عرش پروردگار عالمیان است و از دامنه آن شهر های بهشت سرازیر و در بهشت پراکنده می گردد و علی (ع) بر کرسی ای از نور نشسته و جویبار تسنیم در برابر او جاری است، هیچ کس از صراط عبور نکند، مگر آن که سند ولایت علی و خاندان او را با خود داشته باشد، پس علی(ع) دوستان خود را به بهشت و دشمنان خود را به دوزخ در می آورد.(1)
*مقام افضل امیر المومنین(ع)
امیر المومنین (ع) از تمام پیامبران جز پیامبر خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و سلم افضل است.
فخر رازی می گوید: پیغمبر بالای منبر رفتند و فرمودند:
«من أحب أن ينظر إلى اسرافيل فى هيبته، و إلى ميكائيل فى رتبته، و إلى جبرئيل فى جلالته، و إلى آدم فى سلمه، و إلى نوح فى خشيته، و إلى ابراهيم فى خلته، و إلى يعقوب فى حزنه، و إلى يوسف فى جماله، و إلى موسى فى مناجاته، و إلى أيوب فى صبره، و إلى يحيى فى زهده، و إلى يونس فى سنته، و إلى عيسى فى ورعه، و إلى محمد فى حبسه و خلقه فلينظر إلى على، فإن فيه تسعين خصلة من خصال الأنبياء جمع الله فيه ولم يجمع لأحد غيره»
مردم هر کس هوس کرده و دوست دارد اسرافیل را در هیبتش و هر کس دوست دارد میکاییل را در رتبه اش و هر که می خواهد جبرییل را در جلالتش و آدم را در علم الاسماعش ببیند؛ مردم هر که دوست دارد نوح را در خشیتش در درگاه الهی ببیند، هر کس که هوس کرده ابراهیم را در خلوتش با خدا ببیند؛ هر عاشقی که دوست دارد یعقوب را در فراق یوسفش ببیند؛ هر کس هوس کرده زیبایی یوسف را ببیند و موسی را در کوه طور در مناجاتش ببیند؛ هر کس می خواهد ایوب را در صبرش با خدا ببیند هر کس می خواهد یحیی را در زهدش، عیسی را در عبادتش، یونس را در ورعش و اینجا اشاره به خودشان کردند و فرمودند: هر کس دوست دارد پیغمبر (ص) را در حسن خلقش ببیند، فَلیَنظُرُ اِلی علی بنِ ابیطالِب پس نگاه کند به علی بن ابی طالب(ع).(2)
ایشان در جایی دیگر در مقام امیر المومنین (ع) فرموده اند:
خداوند متعال برای برادرم، علی بن ابی طالب، فضائلی قرار داده که جز خودش نمیتواند آنها را شمارش کند. هر کس به یکی از فضائل علی اقرار کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همهی جن و انس گناه کرده باشد. هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانهای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار می کنند. هر کس گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، میبخشد؛ و هر کس به نوشتهای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده میبخشد.
آنگاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به چهرهی علی بن ابی طالب عبادت است، یادش نیز عبادت است و ایمان هیچ بنده ای جز با دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست»(3)
*تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود
معاویه وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند: آیا میدانی که ابن عباس تفسیر قرآن میکند؟
معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!
گفتند: آیات را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر میکند! ما از این شاکی هستیم!
معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس میشوم و جمعشان را برهم میزنم.
معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس میشود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات میکرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید!
بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت: ابن عباس تو تفسیر آیات میکنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو میکنی؟!
ابن عباس: معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال میکنم جواب میدهی؟
انَّما اَنتَ مُنذِرُ وَلِکُلِ قَومِ هاد(4)” این آیه برای کیست معاویه؟
معاویه: رسول خدا فرمود منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟!
ابن عباس: “اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا(5)” بگو این آیه برای کیست معاویه؟
معاویه: این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟
ابن عباس: “اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون(6)” معاویه این آیه برای کیست؟
معاویه: زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟
ابن عباس: “عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم(7)” معاویه بگو این آیه در حق کیست؟
معاویه: رسول خدا فرمود خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش میپرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟
ابن عباس: “وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا(8)” بگو ببینم این آیه برای کیست؟
معاویه: پیغمبر فرمود حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟
ابن عباس: “کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم(9)” این آیه برای چیست معاویه؟
معاویه: این قصه قصهی علم علی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری را در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟
ابن عباس: “قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ (10)” بگو به من که این آیه برای کیست؟
معاویه: این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟
ابن عباس: “ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع(11)” این آیه برای چیست معاویه؟
معاویه: روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم! آیا باید همین آیه را بخوانی؟
ابن عباس: “یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک(12)” این آیه دیگر برای چیست معاویه؟
معاویه: این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟
ابن عباس: “اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم(13)” معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟
معاویه: این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این!
ابن عباس از جا بلند شد و گفت:
معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟!
معاویه: اصلا ابن عباس بخوان “اِذا زُلزِلَتِ الارضُ زِلزالَها(14)”
ابن عباس: معاویه در این مورد هم شرمنده ات هستم که حتی این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است!
معاویه: علی در این آیه دگر چه میکند ابن عباس؟!
ابن عباس: نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: زمین! ابوتراب بر تو امر میکند آرام گیر!
معاویه که از غضب بر خود میپیچید گفت:
ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود…(15)
*پول تقلبی و خرمای تلخ
امام (ع) در دکان کوچک میثم تمار تنها بود .
میثم، ساعتی پیش، کیسه های کوچکی را در دو طرف خورجین پشمی استرش جای داد، بند زیر شکم حیوان را سفت کرد دست به یال زبرش کشید و افسار از قوزک دستش باز کرد، سپس طرف دکان برگشت. نگاه او در نگاه آرام امام (ع)، گره خورد و دوباره خجالت کشید. شرمش بیشتر شد و لب هایش را حرکت داد.
او سایه ای خرد در مقابل آفتابی بزرگ بود. نسیمی از آغوش درخت های اطراف دکان وزید و تنش را مور مور کرد. استر از شوق، سروگوش جنباند. میثم بریده و نازک گفت: جسارت کردم، از من در گذرید، زود بر می گردم مولای من!
تبسم بر سیمای امام (ع)، پررنگ شد و دعایش کرد . میثم چشم از او برگرفت، بر زین استر نشست و حیوان را به کوچه ای بریده و منحنی، هی داد.
امام (ع) پشت پیشخوان دکان میثم ایستاد و منتظر مشتری ماند . دکان کوچک و ساده بود، چند طبق بزرگ خرما بر روی یک پیشخوان ساده.
میثم بازگشت؛ خسته و شرمناک . سلام کرد و از استر پایین آمد. عمامه برگرفت و دست بر موهای به هم چسبیده اش کشید. آفتاب به وسط آسمان رسیده بود و هوا گرفته و داغ بود. امام (ع) از پشت پیشخوان کنار رفت و حالش را پرسید و بعد چند سکه به او داد. آثار شرم، دوباره چین های زیادی به پیشانی میثم انداخت. سکه ها را گرفت و نگاه کرد؛ بعد یکی را برداشت و خوب ورنداز کرد و گفت: مولای من! این سکه تقلبی ست .
امام (ع) با تعجب به سکه نگریستند و فرمودند: در این صورت، آن خرماهایی هم که صاحب این سکه خریده، به کامش تلخ خواهد بود.
میثم شگفت زده، سکه را پشت و رو کرد، سپس پشت پیشخوان رفت و آن را درون دخل انداخت . هر دو پشت پیشخوان نشستند و گرم صحبت شدند .
ناگاه مردی به عجله از راه رسید و خشمگین و پر نفس جلوی پیشخوان ایستاد. سبد خرما را از زیر عبایش در آورد و آن را روی پیشخوان گذاشت و پرخاش گرایانه به امام (ع) گفت: آقا! این خرماها که تلخ است، چرا به من خرمای تلخ می فروشی؟ اصلا مگر خرما هم تلخ می شود؟چه چیزی به آن ها زده ای؟
میثم و امام (ع) با تبسم به هم نگاه کردند. میثم برخاست تا سکه تقلبی را از میان دخل بردارد.
مرد با خوشحالی کله کشید طرف دخل و اندیشید که چه خوب شد، حالا یک سکه سالم به من می رسد و این طوری کاسبی خوبی کرده ام و این دکان می شود دکان سومی که…
میثم دستش را دراز کرده بود: بیا بگیر سکه ات را! چشم های مرد برق زد، دستش را جلو آورد .
صدای میثم، این بار بلندتر از قبل و آمیخته به خشمی آشکار به گوش او ریخت;
- بنده خدا، سکه ات تقلبی است، خوب نگاهش کن!
- تقلبی؟ چه می گویی جوان!
صورت گرد مرد، برافروخته شد.
یعنی چه، چرا تهمت می زنی؟
سکه را گرفت و نگاهش کرد. دندان به هم سایید و آمرانه گفت: اشتباه می کنی آقا … بگیرش! اصلا این سکه تقلبی…
به همین خاطر خرماهایت تلخ شد وگرنه خرما که تلخ نمی شود!
مرد به چشم های امام (ع) که نگاه کرد، مضطرب شد، سکه را در دست عرق کرده اش فشرد و لب هایش را تکان داد و آهسته گفت: خرمای تلخ … سکه تقلبی من … و بعد گریخت. او همه کوچه را یک نفس دوید و به پشت سرش هم نگاه نکرد.
این داستان نهایت خلوص بین آن حضرت را می رساند در حالکیه امیر المومنان و رهبر امت و عهده دار حکومت اسلامی است در دکان میثم خرما فروشی هم میکند.(16)
«نثار وجود نازنین حیدر کرار علی بن ابی طالب(ع) صلوات»
پی نوشت:
1) ینابیع الموده، ص 113.
2) تفسیر کبیر فخررازی، جلد8، ص 72.
3) امالی شیخ صدوق، ص 138؛ ارشادالقلوب، جلد2، ص 209.
4) سوره رعد، آیه 7
5) سوره احزاب، آیه 33
6) سوره مائده، آیه 55
7) سوره نبا، آیه 1
8) سوره آل عمران، آیه 103
9) سوره رعد، آیه 43
10) سوره آل عمران، آیه 61
11) سوره معارج، آیه 1
12) سوره مائده، آیه 67
13)سوره مائده، آیه 3
14)سوره زلزال، آیه 1
15)بحار الانوار ج ۴۴ ص ۱۲۵
16) مجله پرسمان، شماره 21، خرداد 1383، ص 24
گرداورنده:
زهرا شاهبازی
تنظیم و ویرایش:
فاطمه کریمی
فائزه دامغانی