ربیع الاول!...
ماه ربیع الأول، ماهی سرشار از سرور و حزن در تاریخ اسلام است و روز نخستین آن حوادث و رخدادهای بسیاری را در دل خود جای داده است.در این روز حوادثی رخ داده است که تاثیر مستقیمی بر تاریخ زندگی مسلمانان داشته است که حتی تا به امروز نیز مشهود است.از جمله اینکه این روز، روزی است که بدن مطهر پیامبر خاتم (ص) را پس از گذشت سه روز از رحلت ایشان به خاک سپردند.در نیمهشب اول ربیعالأول، امیرالمؤمنین علی (ع) پیکر پاک خاتمالأنبیا، حصرت محمد (ص) را دفن فرمودند.این خاکسپاری در حالی بود که حضرت علی (ع)، علاوه بر تحمل این مصیبت و فاجعهی جانسوز، بایستی انواع بیاحترامی به آن حضرت و توجه نداشتن مردم به آداب غسل و کفن و دفن حضرت را به جان میخرید. چرا که در بین انصار و مهاجرین و سایرین در امر خلافت مشاجره بود و به همین سبب عدهی بسیاری از مردم و حتی ابوبکر و عمر که بعدها ادعای جانشینی پیامبر (ص) را داشتند، در مراسم تدفین حاضر نشدند و نمازی بر آن حضرت نگزاردند.(1)
رحلت پیامبر در حقیقت آغاز عقده گشایی کسانی بود که سال ها حب دنیا و جاه و مقام را در سینه های خود حبس کرده بودند و منتظر لحظه ای بودند که بدون حضور پیامبر اکرم (ص) بتوانند بر مقاصد دنیایی خود تسلط یابند تا جایی که بعدها کسانی مثل عایشه اقرار کردند:«به خدا قسم، ما از دفن پیامبر با خبر نشدیم، تا اینکه صدای بیل و کلنگ را در شب چهارشنبه، اول ربیع، از حجرهی آن حضرت شنیدیم».(2)
با اینکه پیامبر اکرم 23 سال از همه وجود برای این مردم زحمت کشیده بود و آنان را از جهل و نادانی و گمراهی رهانیده بود و بهترین دین و کتاب آسمانی را برای آنان عرضه کرده بود اما به مجرد رحلت آن بزرگوار عده ای فرصت طلب حتی حرمت رحلت ایشان را نگه نداشتند و در اقدامی سریع به تقسیم حکومت و . . . پرداختند. اما در این میان تنها یار و یاور همیشگی پیامبر در همه لحظه های حساس زندگی بود که بنا به وصیت پیامبر (ص)، تا سه روز پس از رحلت ایشان، یعنی تا اول ربیع در خانه ماندند؛ چرا که حضرت (ص) به علی (ع) فرموده بودند:«علی جان، تا سه روز از خانه خارج مشو و قرآن را جمع آوری کن…».(3)به همین دلیل در روز اول ربیعالأول، هنگامی که بر منزل آن حضرت هجوم آوردند تا بیعت کنند، حضرت علی (ع) فرمودند:«قسم یاد کردهام تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بیرون نیایم» و آنان بازگشتند.
یکی دیگر از حوادث اولین روز ماه ربیعالأول، از خودگذشتگی حضرت علی (ع) برای حفظ جان پیامبراکرم (ص) است که در لیلةالمبیت، علی (ع) به جای حضرت محمد (ص) در بستر ایشان خوابیدند؛ چرا که کفار و مشرکان قصد کشتن حضرتش را داشتند.در این شب، به جبرئیل و میکائیل خطاب رسید که:«من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را از دیگری بیشتر نمودم، کدامیک از شما ایثار و از خودگذشتگی میکند که عمر طولانی از برای دیگری باشد؟!» هر دو عمر طولانی را طلب کردند و چنان شد که خطاب آمد:«به زمین بنگرید و ببینید که چگونه علی (ع) جان خود را فدای برادرش پیامبر (ص) نموده و بر بالین وی سر نهاده است. به زمین بروید و او را از شر دشمنان حفظ کنید».و بدین ترتیب جبرئیل بالای سر امیرالمؤمنین و میکائیل سمت پاهای آن حضرت نشست و ندا سر داد:«خداوند در جمع ملائکه به تو مباهات فرموده است».
و اینجا بود که خداوند آیه:«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله … » را در شأن علی بن ابی طالب نازل فرمود؛ «از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند میفروشد و خداوند بر بندگان مهربان است».(4) در حقیقت امام علی (ع) در این روز با از خود گذشتگی خود که در بسیاری دیگر از حوادث دین نیز نظیر آن را دیده ایم از کشته شدن رسول خدا و از بین رفتن دین که همانا خواست مشرکان بود جلوگیری کرد.
این روز، همچنین سالروز هجرت نبی مکرم اسلام (ص) پس از سیزده سال از مکه به مدینه و آغازگر تاریخ هجری مسلمانان است. تاریخی که سرنوشت جهان را تغییر داد و اسلام را به عنوان یک دین برتر و حقیقی به جهانیان عرضه کرد .
از طرفی هم بنا به روایتی اولین روز ربیعالأول، روز شهادت امام حسن عسکری (ع) در سال 260 ه.ق. نیز بوده است.(5)و البته بنا به قولی دیگر شهادت آن حضرت در چهارم ربیعالأول و در روایتی در هشتم ربیعالأول ذکر شده است.
اما به هرحال این روز بزرگ در تاریخ دین ماه زمینه ساز اتفاق های مهمی بوده است که در کنار همه اینها هم ماه این روز پایان بخش غم و اندوه اهل بیت هم هست که پایان بخش عزای ماه محرم و صفر نیز هست.
منبع:
1. المنصف: ص 14، 568. جامع الاحادیث: ج 13 ص 267.
2.تاریخ الإسلام (ذهبی): ج 1 ص 582. السیرة النبویة (ابن کثیر): جلد 4 ص 538. مسند احمد: ج 6 ص 62، 242، 274.
3. تفسیر فرات: ص 398. در توحید صدوق: ص 73 هفت روز و در امالی طوسی: ج 1 ص 263 نُه روز است.
4. سورهی بقره: آیهی 207.
5. قلائد النحور: ج ربیعالأول ص 2. مصباح کفعمی: ص 523. مصباح المتهجد: ص 732. فیض العلام: ص 201.