فرق بین آزادی عقیده و تفکر
فرق بین آزادی عقیده و تفکر از منظر شهید مطهری (ره)
فرق است میان آزادی تفکر و آزادی عقیده .آزادی تفکر ناشی ازهمان استعداد انسانی بشراست که میتواند در نسایل بیاندیشد. این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد.پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است.اما آزادی عقیده خصوصیت دیگری دارد ،می دانیدکه هر عقیده ای ناشی از تفکر و صحیح و درست نیست.منشا بسیاری از عقاید یک سلسله عادتها و تقلیدها و تعبدها است.عقیده به این معنی نه تنها راه گشا نیست که به عکس نوعی انعقاد اندیشه به حساب می آید.یعنی فکر انسان در چنین حالتی به عوض اینکه باز و فعال باشد بسته و منعقد شده است و در اینجاست که آن قوه مقدس تفکر به دلیل این انعقاد و وابستگی در درون انسان اسیر و زندانی می شود.آزادی عقیده در معنای اخیر نه تنها مفید نیست بلکه زیان بارترین اثرات را برای فردوجامعه به دنبال دارد.آیادرمورد انسانی که سنگ را میپرستد باید بگوییم که چون فکر کرده و به طور منطقی به اینجا رسیده است و نیز به دلیل اینکه عقیده محترم است پس باید به عقیده او احترام بذاریم و ممانعتی برای او در پرستش بت ایجاد نکنیم؟،یا نه ؟
باید کاری کنیم که عقل و فکر او را از اسارت این عقیده آزادآزاد کنیم .یعنی همان کاری رابکنیم که ابراهیم خلیل کرد -حالا کار حضرت ابراهیم را چگونه باید تفسیر کرد ؟آیا کاری که ابراهیم (علیهم السلام )کرد برخلاف آزادی عقیده (به معنای رایج آن که می گویند عقیده هرکس باید آزاد باشد) بود یا آنکه در خدمت آزادی عقیده به معنای واقعی آن بود ؟اگر حضرت ابراهیم می گفت چون این بت ها مورد احترام میلیونها انسان هستند ،پس من هم به آنها احترام میگذارم ،یعنی درست همان چیزی را ابراز می کرد که اکنون عقیده ای بسیاری رایج است.آیا کار درست و صحیحی را انجام داده بود؟در نظر اسلام این اغدا به جهل(کشانیدن به جهل)است نه خدمت به آزادی.در تاریخ اسلام میبینیم درست نظیر کار ابراهیم (علیهم السلام)را پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله)در فتح مکه انجام داد.آن حضرت به بهانه آزادی عقیده بتها را باقی نگذاشت.به عکس دیدند این بتها عامل اسارت فکری مردمند و صدها سال است که فکر این مردم اسیراین بتهای چوبی و فلزی و …شده است.این بود که به عنوان اولین اقدام بعد از فتح تمام آنها را در هم شکست و مردم را واقعا آزاد کرد.حالا این شیوه و رفتار را مقایسه کنیدبا رفتار پادشاه انگلستان.وقتی که برای دیداراز هندوستان به آنجا رفت بود،در هندوستان جزبرنامه سفرش بازدید از یک بتخانه گنجانده شده بود،خود مردم هند وقتیکه میخواستند داخل صحن بتخانه شوند کفشهای خود را می کندنداما او به نشانه احترام بیش از حدهنوزبه صحن نرسیده کفشهایش را کند و بعد هم ازهمه مودبتر در مقابل بت ها ایستاد.در تفسیر این حرکت عده ای ساده اندیش می گفتند ببینید نماینده یک ملت روشنفکر چقدر بر عقاید مردم احترام می گذارد غافل ازاینکه این نیرنگ استعماراست.استعماری که می داند همین بت خانه هاست که هندرا به زنجیر کشیده و رام استعمار گران کرده است.اینگونه احترام گذاشتن ها خدمت به آزادی و احترام به عقیده نیست ،خدمت به استعمار است.ملت هنداگر از زیر این خرافات بیرون بیاید که دیگر بار به انگلیس نخواهد داد. آزادی عقیده یعنی اینکه فکر خودتان را یعنی آنچه را واقعا به آن معتقد هستید بگویید،حال آنکه شما میخواهید به نام آزادی عقیده دروغ بگویید.