لینک های پیشنهادی

  • مطالب خود را منتخب کنید!
  • کسب درآمد از وبلاگ
  • تغییر متن وبلاگ خود در گوگل

کتاب مایه آرامش انسان!

22 آبان 1397 توسط دهسنگی

ویکتورهوگو مینویسد:

برای نابود کردن یک فرهنگ

نیازی نیست کتابها را سوزاند

کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . . .

بلی((کافیست کاری کنید مردم آنهارا نخوانند!)) فاجعه ای که روز به روز در کشور مان بیشترو بیشترمیشود.

متاسفانه آمار سرانه مطالعه هر ایرانی در یک روز ۷۵ دقيقه و ۳۴ ثانيه محاسبه شده که ۱۵‌دقيقه و ۱۷ ثانيه به کتاب، ۲۱ دقيقه و ۳۱ ثانيه براي قرآن و ادعيه، ۳۲ دقيقه و ۳۶ ثانيه روزنامه و پنج دقيقه و۴۲ ثانيه به نشريه‌خواني اختصاص پيدا کرده است.«این آمارها هم فضاي مجازي وهم  فيزيکي را شامل مي‌شود!»

«اُطْلُب العِلْمَ مِنَ المَهدِ إلَی اللَّحدِ»…زگهواره تا گور،دانش بجوی!

مرحوم ثقه الاسلام کلینی مولف کتاب گرانقدر«الکافی» در مقدمه کتاب ارزشمند خود به بحث اهمیت تحصیل علم و آگاهی و لزوم ترویج آن از نظر دین می پردازد:

((باید توجه داشت که تفاوت انسان و حیوان به همین علم و آگاهی بستگی دارد. اسلام، جهل و نادانی را به هیچ عنوان جایز نمی داند اگر جهالت و نادانی جایز بود هیچ تکلیفی در عالم برای بشر ایجاد نمی شد کتابی بر پیغمبری فرود نمی آمد و هیچ یک از انبیاء به نبوت برانگیخته نمی شدند.))

«بنابراین باید بگویم که فلسفه دین و نبوت بیرون آوردن بشر از جهل و نادانی است و این مقام جز با کسب علم حاصل نمی شود این منطق دین خداست!» و کسب علم هم جز با مطالعه بسیار حاصل نمیشود!

پس دانستیم که کتاب و کتاب خوانی در اسلام و نزد خداوند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

کتاب مایه آرامش روحی و جسمی انسان است چرا که درپی آن انسان به یکی از غریضه های خود که همان دانش و درک دمفاهیم است میرسد.

 امیر المومنین علی (علیه السلام)در این باره می فرمایند: من تسلی بالکتب لم تفته سلوه : هرکس که با کتابها آرامش یابد، راحتی و آسایش از او سلب نمی گردد. «غررالحکم ص233»

امیدوارم روزی برسد که نه تنها کشورما بلکه تمام جهان، قدر کتاب(این دوست همیشگی خود)رابدانند.

آمین…

به قلم فاطمه بهیار

 

 

 1 نظر

سلام بر روزهای تنهایی!..

09 مهر 1397 توسط دهسنگی

سلام

سلام بر دستان چروکیده !سلام بر موی سپید! و سلام بر چشمی که سال ها به انتظار نشسته!

سلام بر تو که کتاب گرانبهای تجربه ای!ای که گنج رنج کشیده روزگاری وقد خمیده ات نشان از بار سنگین تجربه ات میدهد.

سلام بر روزهای تنهایی!روزهایی که یکی یکی دور از خانه میگذرانی!وسلام بر چشم هایی که منتظرانه به در دوخته ای تاشاید بیایدآن که روزی برایت همه کس بود! آن که زحمت ها کشیده ای برای بزرگ شدنش،همان که قول داده بود تنهایت نمی گذارد و به زودی می آید و تو را با خود می برد… .اما ماه ها و ماه ها گذشت و هنوز نیامده!…همانکه میگوییمشکلی دارد وگرنه مرا به اینجا نمی آورده؛ و هنوز هم امید داری که روزی می آید و تورا باخود میبرد.

یادت هست روز به دنیاآمدنش را؟!..یادت هست اولین کلمه اش چه بود؟!..یا وقتی را که به راه افتاد؟! اولین روز مدرسه اش را چه؟!

زمانی که درسش تمام شد و به افتخارش جشن گرفتی را به یاد داری؟!..راستی! روز عروسی اش را چه؟…

اما او چه زود فراموش کرد…    تو نیز بیا و فراموش کن همه آن روزهارا!  شاید که آرام گیرد کمی ازغصه هایت..

فراموشت کرده ام

مثل کودکی که

میان کوچه پس کوچه های شهر

آواره است

و راه خانه اش را

گم کرده است! 

مثل پیرزن عصا به دستی

که می گویند آلزایمر دارد

و همه ی گذشته اش را از یاد برده است! 

فراموشت کرده ام

فقط

گاهی هنوز

نگرانت می شوم! 

“مراقب خودت باش نازنینم”

نوشته ای از فاطمه بهیار

 

 7 نظر

پله پله تا ملاقات خدا!...

19 اسفند 1396 توسط دهسنگی

نزديکي هاي بهار دلم پرنده مي شود. پر مي‌گشايد تا به سرزمين آرزوها برسد. مثل يک پرنده مهاجر، نه شايد هم مثل ققنوس قصه ها که تمام هستي اش را در آتش عشقي ناشناخته اما آشنا مي‌سوزاند تا هستي دوباره و جاني پاک و بي آلايش را به دست آورد. اسفند ماه که مي شود کوچ دسته‌جمعي مسافران پرنده صفت سرزمين راهيان نور شروع مي شود. در بيش از دو دهه اي که کاروان هاي راهيان نور، کيلومترها جاده آسفالتي را براي رسيدن به خاکريزها و سنگرها و خطوط مقدم جبهه هاي هشت سال دفاع مقدس بر بال فرشتگان مي پيمايند، تا حال کسي پيدا نشده که دلش را در غروب سرخ شلمچه يا ميان رمل هاي فکه و يا در گوشه اي از خاک دامنگير طلائيه و يا در دشت تفتان هويزه، شايد هم در مشهد سوسنگرد، جا نگذاشته باشد و چه خوشدلي است که بتواند به ضريح چشمان شهدا گره بخورد و در ميان گيسوي باد، رها و بي تعلق به سوي قبله نماز گزارد.

اسفند ماه که مي شود دلم بهانه گير مي شود. گاهي بهانه اش از نوشتن است و گاه از شلوغي خيابان و زماني هم خسته از دست… صداي پاي بهار که مي‌آيد،‌ شکوفه ها که افسر بوته هاي گل و شاخه‌هاي درختان مي شوند، برگ هاي قرمز تقويم که خودنمايي مي کنند و اصلاً درست زماني که سال تحويل مي‌شود، دلم را به سختي با خود همراه مي کنم و در آخرين لحظات سال کنار سفره هفت سين
مي‌نشانم. او خوب مي داند که باز مسافر سرزمين‌هاي نور هستم و راهش را در کوچه پس کوچه هاي شهر آهني گم نمي کند و براي رفتن به مسير انتخابي دل، پا نمي خواهد…

جنوب؛ ايراني کوچک اما عاشق!

از اواسط اسفند ماه، اهواز و آبادان، خرمشهر و سوسنگرد و اروند کنار و دهلاويه و… ميزبان مردماني از سراسر ايران مي شوند. اتوبوس ها با پارچه نويس هاي زيبا مبدأ حرکت مختلفي دارند که تمامي به يک مقصد ختم مي شوند. مسافران اين اتوبوس ها همگي چشماني بهاري، نگاهي آسماني، نفسي به زنجير کشيده، دلي پر تپش و سکوتي پر هياهو دارند. اتوبوس ما هم از ناحيه شهيد بهشتي سپاه محمد رسول الله (ص) با بيش از 200 مسافر راه خود را آغاز کرده و در شوش دانيال زيارتنامه خوانده و به سوي مشهد شهداي هشت سال دفاع مقدس قدم برداشته است.

                               

پله پله تا ملاقات خدا…

منبع: گزارشي از سفر به سرزمين نور همراه با کاروان ميثاق با خاک ناحيه شهيد بهشتي،به قلم بنده حقیر

 4 نظر

نقطه آغاز رسالت و دعوت اسلامی،بر مبنای خواندن و مطالعه شکل گرفت!...

18 بهمن 1396 توسط دهسنگی

سلام بچه ها

موضوعی که میخوام دربارش بنویسم کتاب و کتاب خوانیه!…

برای شروع قبلش درباره کتاب و کتاب خوانی را از منظر قرآن و اهل بیت(ع)بررسی میکنم.

همونطور که میدونید اولین وحی به پیامبر (که میتونیم اونو شروع وحی والهام دین به پیامبر عزیزمون بدونیم)این بود!:

اقرا بسم ربک الذی خلق.خلق الانسان من علق.اقرا و ربک الاکرم…(بخوان!بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید.همان خدایی که انسان را از خون بسته شده بوجود آورد.بخوان که پروردگارت از همه بزرگوار تر است….)

صدوراین جملات از سوی خداوند بزرگ و به عنوان اولین سخنان خداوند با مردم اهمیت این موضوع را می رساند!و اینگونه نقطه آغاز رسالت و دعوت اسلامی،بر مبنای خواندن و مطالعه شکل گرفت.

«والکتاب المبین» و این تعبیر نشانگر ارزش و اهمیت کتاب و نوشتار است. ارزش خواندن و مطالعه در صدر اسلام به حدی بودکه فدیه آزادی اسرای جنگ بدر قرار گرفت.

تاریخ هیچ تمدنی خالی از کتاب و کتابت نبوده ‌است، همه فرهنگ‌ها با کتاب آغاز می‌شوند و با کتاب رشد می‌کنندو در این میان آیین مقدس اسلام نیز بیشترین بهره را از کتاب برده‌ است پس:

در اهمیت نقش کتاب در تکامل جوامع انسانی همین بس که تمام ادیان آسمانی و بزرگان تاریخ بشری از طریق کتاب جاودانه مانده‌اند!

در بعضی از روایات و احادیث هم از کتابخانه به عنوان بوستان نام برده شده و توصیه شده است که علم را با نوشتن و کتابت در بند کنید و زیباترین تعبیر‌، اطلاق عنوان کتاب به قرآن است.

در بعضی از روایات و احادیث از کتابخانه به عنوان بوستان نام برده شده و توصیه شده است که علم را با نوشتن و کتابت در بند کنید و زیباترین تعبیر‌، اطلاق عنوان کتاب به قرآن است.

و روایاتی دیگر:

حدیث (۱) قال رسول الله صلی الله ‏علیه‏ و‏آله :
خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛
خیر دنیا و آخرت با دانش است و شرّ دنیا و آخرت با نادانى.
کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۵۱، ح۳۶۴۷2

حدیث (۲) قال رسول الله صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله :
طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّه‏َ یُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ؛
طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جویندگان دانش را دوست دارد.
الکافی(ط-‌‌‌الاسلامیه)ج۱،ص۳۰،و کافی(ط-دارالحدیث)ج۱،ص۷2

حدیث (۴) قال على علیه‏السلام :
زَکاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِى العَمَلِ بِهِ؛
زکات دانش، آموزش به کسانى که شایسته آن‏اند و کوشش در عمل به آن است.
غرر الحکم و درر الکلم،ص۴۴،ح۱۳2

به نوشته بنده حقیر(فاطمه بهیار)

 

 3 نظر

دل مادر گرفته...برای دلتنگیه یوسفش!

14 بهمن 1396 توسط دهسنگی

 

دلم گرفته آنقدر که اضافه اش از چشمانم جاری می شود! ایام، ایام بی مادری است. حال مادر بد است.

دل مادر گرفته نه برای کوچه های بنی هاشم، نه برای میخ در،نه برای در و دیوار،نه برای محسنش، نه برای دست های بسته علی(علیه السلام)…بلکه برای هزار و صد و هفتادو هشت سال گریه ها و ناله های سحر گاهی یوسفش!برای دخترانی که در سرزمین امام زمان(عج)حجاب را به نیزه می کشند،و برای پسرانی که غیرت برایشان تعریف نشده.

مادر به نیزه رفتن سر پسرش را دید و هیچ نگفت حال چگونه به نیزه رفتن چادر را ببیند؟!

چادر مادر خاکی شد تا ماباخاک گناه آلوده نشویم!

آخ مادرم…

داستان غربتت عجیب طولانیست،از چه بگویم؟!

از فریادهای غریبانه علی(علیه السلام)در چاه؟

یا از جگر پاره پاره فرزندت؟

از سر بالای نیزه بگویم؟

یااز اسارت رفتن دخترت؟

زینب به اسارت رفت تا ما اسیر گناه نشویم!

مادرم…از یوسفت بگویم؟!بگویم اهل شام شده ایم؟و حسین(علیه السلام)زمانمان را تنها گذاشته ایم؟!بگویم که در جوانی مانندت مویش سپیدشد؟

بگویم از چشمان گریانش؟از قلب شکسته اش چه!بگویم؟

آه مادرم!

یاس کبودم…دعاکن برای فرج مهدی ات…گل نرگس هم از انتظار خسته شد.

دعا کن! فقط دعا!…

منبع:دلنوشته یکی از طلبه های مدرسه علمیه کوثر علی اباد کتول :فاطمه جهانی

 3 نظر
  • 1
  • 2
  • 3

می نویسم به یاد شهید آوینی

اوقات شرعی

امروز: پنجشنبه 22 خرداد 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مطالب نویسندگی
  • احادیث پژوهش
  • تحقیقاتی
    • پرسش و پاسخ
  • معرفی کتاب
  • مناسبتی
  • آموزشی
  • گزارش
  • دانستنی
  • معرفی اساتید راهنما
  • هفته سلامت
  • تلنگری
  • روز جانباز
  • ویژه نامه
  • اخبار
  • چکیده ونتیجه
  • قرآنی
  • قلم زنی
  • درس هایی از کربلا
  • اربعین حسینی
  • شعر
  • جذاب
  • فرهنگی اجتماعی
  • امام زمان(عج)
  • نهج البلاغه
  • پلاسکو
  • دهه مبارک فجر
  • سیاسی
  • دهه فاطمیه
  • مقام معظم رهبری
  • پاسخ به شبهات
  • طب سنتی
  • حجاب
  • معرفی کتاب
  • ماه رمضان
  • ماه رمضان
  • صحیفیه سجادیه
  • صحیفه سجادیه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

آیتم ها

  • مگه تاحالا مامانو دیدی؟
  • فرقه فعال یمانی
  • نقش موثر طلاب در فضای مجازی
  • کرسی آزاد اندیشی ازدواج دیر هنگام آری یاخیر؟
  • رهبر انقلاب در پیام به پنجاه وپنجمین نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا
  • پای درس استاد
  • کتاب آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه )
  • کتاب شاید پیش از اذان صبح
  • ✍️ تعابیر خواندنی رهبر معظم انقلاب درباره مصباح انقلاب
  • بلای چه کسی اندک است

خبرنامه!

جستجو

  • تماس