نماز جهادی!
باصدای بلند صلوات از خواب بیدار شده بودم و دیگر خوابم نبرد.هنوز توی راه بودیم. چشمانم را بسته بودم و به سروصدا گوش میدادم.
کویر جایی را برای پنهان شدن باقی نگذاشته بود و خورشید تا آخرین لحظات غروبش ، چشم از چشمان ما برنمیداشت.هوا تاریک می شد و وقت اذان سررسیده بود که همه با هم شروع کردندبه هم خوانی اذان. جل الخال!این دیگه چه صیغه ایه؟اون از اذانشون این هم از نمازشون.
همه باهم ، شروع کردند به خواندن نماز ! آن هم همانطور نشسته داخل اتوبوس در حال حرکت.یک نفر هم شده بود مکبر و تکبیر می گفت: -الله اکبر…سبحان الله؛ سبحان ربی العظیم و بحمده؛
-اسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. نماز یک رکعتی سمبولیک!که تمام می شود،حس میکنم دلم برای خواندن نماز اول وقت لک زده؛اما جاده تا رسیدن به اولین مسجد ، کار خود ادامه می دهد.
معرفی کتاب:سفربه جزیره ناشناخته(خاطرات اردوی جهاد)/نویسنده:علیرضا عالمی/ ناشر:موسسه انتشارات کتاب نشر/شقایق نوری