گریه کن،گریه عزیزم که سبکتر بشوی!...
16 بهمن 1396 توسط دهسنگی
گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی
وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی
همسر تازه جوانم نکند خسته شدی
نکند باعث تنهایی حیدر بشوی
قول دادم که حواسم به حسین ات باشد
پس نبینم که دگر فاطمه مضطر بشوی
کاش می شد گل یاسم که بخندی از نو
کاش می شد بشکوفی و معطر بشوی
می کشی شوهر خود را زخجالت گر تو
چهره نیلوفری دیدار پیمبر بشوی
راستی خانه ی ما را چه کسی آتش زد ؟
ای گل من چه کسی خواست که پرپر بشوی ؟
بغض خود را بٍشکن چونکه علی مایل نیست
با غم و غصه در این خانه به آخر برسی
ای که با خنده تو بیگانه شدی پس بانو
گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی
شاعر:یاسرمسافر