لینک های پیشنهادی

  • مطالب خود را منتخب کنید!
  • کسب درآمد از وبلاگ
  • تغییر متن وبلاگ خود در گوگل

پژوهش در وصیت نامه حاج قاسم(رضوان الله تعالی علیه)

خدایا! از کاروان دوستانم جامانده‌ام

خداوندا،‌ ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به‌جامانده‌ام و پیوسته کسانی را به سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده‌ام، اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آن‌ها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آن‌ها، نام آن‌ها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.

عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ 

خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.

عزیزم! من از بی‌قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن.

خدایا! وحشت همه‌ی وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به حُرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده‌ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آن‌ها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به سویت آمدند، متصل کن.

معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بار‌ها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان‌که شایسته تو باشم.

 منبع:وصیت نامه حاج قاسم

خانه ی زهراو علی/گشته پر از مهر و صفا!...

09 اردیبهشت 1396 توسط دهسنگی

حسین جان!

ای ابر شعله ورِ هستی، میلادت بارش رحمتی است بر کویر خشکیده دل های ما.

خانه ی زهرا(سلام الله علیها)و علی(علیه السلام )/گشته پر از مهر و صفا

سر زده خورشید رخ ِ/سَروَر ِ خیل شُهدا

آمده آنکَس که بُوَد/فاطمه(سلام الله علیها) را نور دوعین

میشنوم از همه جا/ذکر حبیبی یا حسین

گشته چراغان ، ز شعف/مُلک خداوند جلیل

مَحو ِ رُخَش یوسف و هم/عیسی و موسی و خلیل

جلوه ی گلواژه ی صبر/واله و بی تاب حسین

سر زده در لیله ی دل/روی چو مهتاب حسین

دل بَرَد از فوج مَلک/خنده و هم شیوَن تو

ای پسر شیر خدا/دست من و ودامن تو

بهر سفر تا به خدا/بی مدد و توشه منم

از کرم و لطف خدا/عاشق شش گوشه منم

کعبه دل ها یا حسین(علیه السلام)/ای گل زهرا (سلام الله علیها)یاحسین(علیه السلام)!…

منبع:سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی

 نظر دهید »

شیوه انتخاب اصلح!...

08 اردیبهشت 1396 توسط دهسنگی

در خصوص شیوه کشف و انتخاب فرد اصلح  مقام معظم رهبری نکته ها و شیوه هایی را بیان نمودند. توجه به این نکته ها می تواند ما را در چگونگی  کشف فرد اصلح راهنمایی نماید. ایشان در این باره فرمودند:

«این را من قبلًا هم گفتم، حالا هم تکرار می کنم، بگردید؛ از خدا هم کمک بخواهید، از آدم‏هاى مطلع و امین و باصداقت کمک بخواهید.» ‌( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم‌ - 22/12/86 )

ایشان در این زمینه در بیان دیگری فرمودند: «باید خودتان تحقیق کنید، ملاحظه کنید، دقت کنید، از انسانهای مورد اعتمادتان بپرسید، تا به اصلح برسید و اصلح را انتخاب کنید. … البته این روزها با این وسائل عجیبِ رسانه‌ایِ کنونی ــ‌ این پیامکها و امثال اینها ــ متأسفانه حرفهای گوناگون، نسبتهای گوناگون به اشخاص گوناگون، رواج دارد. گاهی ممکن است یک نفر هزاران پیامک بفرستد. برای من گزارش دادند که ممکن است در ایام انتخابات، روزی چند صد میلیون پیامک رد و بدل شود. مراقب باشید، تحت تأثیر این چیزها قرار نگیرید؛ نگاه کنید، تشخیص بدهید، اصلح را بشناسید و برای ادای تکلیف، اسم او را به صندوق رأی بیندازید. البته هر کسی و یا فعالان سیاسی میتوانند دیگران را هم با نظر خودشان همرأی کنند ــ این اشکالی ندارد ــ اما از حقیر کسی چیزی در این زمینه نخواهد شنید. در عین حال مردم میتوانند به همدیگر بگویند، سفارش کنند، تأکید کنند، توصیه کنند، یکدیگر را توجیه کنند و به هم کمک کنند برای شناخت اصلح.»  ( بیانات مقام معظم رهبری در حرم مطهر رضوی - 1/1/92)

 منبع:( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم‌ - 22/12/86 )_ ( بیانات مقام معظم رهبری در حرم مطهر رضوی - 1/1/92)

 1 نظر

شناسه شخصیت

29 فروردین 1396 توسط دهسنگی

 

تاثیر اسم بر شخصیت انسان:

 هر موجودی نامی دارد که با آن شناخته می شود و این نام ها میتوانند بر گرفته از خصوصیات آن موجود باشد. اما انسان در این زمینه با موجودات دیگر تفاوت دارد. اسم انسان، بر شخصیتش تاثیر می گزارد و در واقع در پناه اسم زندگیش را شکل می دهد. رابطه ای که هر شخص با اسم خود برقرار می کند بر آینده به ویژه موقعیت اجتماعی تاثیر دارد. به عنوان مثال، کسی که نامش زهرا است، افراد جامعه، با نام او یاد عفت و وقار آن حضرت می افتند و نگاهی دیگر به این فرد دارند و انتظار دارند که شخص، همانند صاحب آن اسم، عفیف و پاکیزه و خوشرو باشد.

بنابراین نام یک فرد، به بخشی از هویت او تبدیل می شود. آنچه افراد را از جهان هستی جدا، منفک و متمایز می‌کند و موجب می‌شود از همان ابتدای تولد هویت داشته باشند"نام” است. بر اساس یک سنت دیرینه، ‌انسان‌ها برای اینکه بتوانند هر فردی را از دیگری متمایز کنند، برای او نامی انتخاب می‌کردند تا متوجه مورد خطاب قرار گرفتن و هویت خود شود.

     امام باقر(ع) می فرمایند:

«اصدق الاسماء ماسمی بالعبودیة وافضلها اسماء الانبیاء»(1)

«صادق ترین اسامی نام هایی که حکایت ازعبودیت وبندگی خداکندوبرترین اسامی، “اسم” انبیاست.»

 

            آثار مثبت نام خوب:

       خانواده نخستین کانون تربیت کودکان و معمار اولیه شخصیت اوست، در همین مدرسه بزرگ تربیتی است که فرزندان به تدریج از رفتارهای پدر و مادر الگو برداری می­کنند.

       دکتر زینب شاهمرادی روانشناس بالینی در خصوص تاثیر اسم انسان گفت:« شایسته است والدین از بهترین نام ها و کنیه ها برای فرزندانشان انتخاب کنند. و از انتخاب نام هایی که ارزش آن ها را کم می کند، کرامت و احترام آن­ها را خدشه دار می سازد، باعث انحطاط شخصیت و معنویات آنها می شود، خودداری کند. والدین باید از همان کودکی فرزندان خود را با نام های گوش نواز و دل انگیز صدا بزنند تا کودک احساس شخصیت کند.»(2)

…….انتخاب نام­های بزرگان بر افراد باعث می­شود که صاحب نام احساس نوعی بزرگی و وقار در خود نماید و همرنگی خود با شخصیت مورد نظر را مضاف نمایند. این احساس روز به روز بیشتر و باعث اثرگذاری بر رفتار و گفتار او می­گردد. تا جایی که خود را مسئول حراست از قداست آن نام می­شمارد..(3)

       تاثیرات دیگری از نام خوب که به تجربه ثابت شده و یک امر وجدانی هم هست، این است که اسم خوب می­تواند تاثیرات مثبتی در احساس رضایتمندی و آرامش را به صاحب آن اسم القا کند و در ارتباط با دیگران هم تاثیرخوبی داشته باشد. هم چنین اثر دیگر اسم خوب، اثر تربیتی آن است که وقتی شخص نام خوبی داشته باشد این خوبی به او تلقین می شود و سعی در شباهت روحی و رفتاری به آن خوبی پیدا می کند و چه نامی بهتر از نام پیامبران و معصومین برای شباهت یافتن به ایشان و چه تاثیرات مثبت و خوبی دارد نام­هایی که نشان بندگی خداست. (4)

       به عبارت دیگر، اسمی زیبا هم در روحیه صاحب نام موثراست هم در شنوندگان باعث احساس سرور و بهجت می­شود. صادق­ترین اسامی نام هایی است که حکایت از عبودیت بندگی خدا کند بهترین نام­ها اسامی انبیا(ع) است . (5)

    سلیمان جعفرمی گوید: از ابوالحسن(ع) شنیدم که می­فرمود: هیچ گاه فقر و بیچارگی به خانه ای که در آن محمد، احمد، علی، حسن، جعفر، طالب، عبدالله و فاطمه باشد داخل نمی­شود.

پیامبر(ص) فرمودند: اگر نام بعضی از اهل خانه نام پیامبر(ص) باشد، هم چنان در بین آنان برکت خواهد بود.

       سکونی گوید:

«دَخَلتُ علی أبی عبدالله علیه السلام وَ اَنَا مَغمُومٌ مَکرُوب، فَقال لی: «یا سَکُونی،ما غَمُّکَ؟»، فَقُلتُ: «وُلِدَت لی اِبنَةٌ»، فقال: «یا سکونی! عَیَ: الاَرضِ یقلُها وَ عَلیَ اللّهِ رِزقُها، تَعیشُ فی غَیر اَجَلِکَ،و تأکُلُ مِن غَیرِ رِزقِکَ، فَسری وَ اللّهِ عَنّی فَقالَ:ما سَمَّیتَها؟قُلتُ:فاطمة،قال: آه! آه! ثُمَ وَضَعَ یَدَهُ عَلی جَبهَتِهِ اِلی اَن قالَ : اَمّا اِذا سَمَّیتَها فاطِمَة،فَلا تَسُبَّها، وَ لا تَلعَنها وَ لا تَضرِبها» (6)

« بر امام صادق(ع) داخل شدم در حالی که محزون و اندوهگین بودم امام به من فرمود: ای سکون! چرا اندوهگینی، عرض کردم صاحب دختری شده­ام امام فرمود: ای سکون سنگینی­اش بر زمین است و روزی اش بر خدا، عمرش از عمر تو جدا و روزیی که می­خورد غیر از توست. سکونی گفت: به خدا سوگند! حزن و اندوه از من رخت بر بست. پس امام فرمود: او را چه نامیدی؟ عرض کردم: فاطمه حضرت فرمود: آه آه آه ،آن گاه دست خود را برپیشانی نهاد… سپس فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی هرگز دشنامش مده، نفرینش مکن، و او را مزن.»

      از سیره­ی امامان معصوم (ع) چنین استفاده می­شود که هنگام تولد نوزادی اگر پسر بود نخست نام او را محمد بگذارند و پس از گذشت هفت روز اگر خواستند نام دیگری برای او انتخاب کنند و گرنه همان نام را بر او بگذارند. شاید این سنت بدین سبب مورد توجه امامان قرارگرفته است که خداوند به برکت همان نام محمد از همان لحظه اول پدر و مادر و کودک را مورد لطف و محبت خود قرار دهد و بر خیر و برکت آن خانه فزونی ببخشد و فقر مادی و معنوی را از حریم آن دور سازد. (7)

        آثار منفی نام بد:

        هرکس نام زشتی داشته باشد، شرمنده است و آن را یک عیب می­شمارد و همیشه احساس حقارت می­کند و حتی گاهی به وسیله بی­ادبان مورد تمسخر قرار می­گیرد و این عقده حقارت خواه ناخواه در روح آدمی آثار بدی خواهد گذاشت. فرد از لحاظ روحی تحت فشارخواهد بود و امکان افسردگی خاطر و ناراحتی در وی وجود دارد. پس نام درست به روان آدمی و گوشه گیرنشدن وی و افسردگی­اش تاثیرمی گذارد.نکته ی مهم این است که نامگذاری نام هرکس و هر معنایی که بر روی شخص گذاشته می شود با ذکر مکرر آن در طول زندگی، یاد و خاطره و ویژگی های آن شخص و آن معنی را به ذهن و روان شخص متبادر می­کند و پیوند خاصی بین آن دو ایجاد می­شود که در سعادت و شقاوت او موثر است .

        امام صادق(ع) فرمودند:

«ِذا کانَ یَومُ القیامَة نادی مُنادٍ:اَلا لِیَقُم کُلَّ. مَن اسمُهُ مُحَمَّدٌ،فَلیَدخُلِ الجَنَّةَ لِکَرامَةِ سَمِّیِه مُحَمَّدٍ» ( 8)

« چو روز قیامت فرا رسد منادی ندا دهد: هر که نامش محمد است به احترام هم نامش محمد(ص) برخیزد و وارد بهشت شود.»

       بدین جهت، اسلام انتخاب نام نیک را وظیفه پدر و مادر و نخستین احسان آنها می­شمارد. پیغمبر اسلام می­فرمایند:

«هر پدری وظیفه ای دارد که نام زیبا برای فرزندش انتخاب کند.»

پیغمبرفرمدند:

«هر که چهار پسر داشته باشد هیچ کدام را به نام من ننماید، بر من جفا کرده است.»(9)

 

      آسیب شناسی نام:

      دو اسمی بودن:

روان شناسان در تمام دنیا به این نکته توجه داشته‌اند که تغییر نام افراد ممکن است در سبک رفتاری و شخصیتی آنها تغییراتی به وجود آورد.

معمولاً افرادی که دو اسمی هستند، دوگانگی در نام، ‌مشکلاتی را برای رفتار و احساس آنها ایجاد می‌کند که در محیط‌های اداری، دانشگاهی، مدرسه و اماکنی از این قبیل، به اصطلاح با نام شناسنامه‌ای مورد خطاب قرار می‌گیرند و در منزل و در میان دوستان و اطرافیان نام دوم آنها خوانده می‌شود که این جدا بودن نام در محیط‌های مختلف، موجب جدایی احساس حاکم بر این محیط‌ها خواهد شد

از این رو به پیشنهاد روانشناسان، لازم است خانواده‌ها با توجه به فرهنگ، عرف و افکار حاکم بر جامعه، از همان آغاز تولد نام مناسبی برای فرزند خود انتخاب کنند تا او در آینده مجبور به تغییر نام نباشد. بارها دیده می‌شود والدین به هر دلیلی نامی را در شناسنامه فرزند خود ثبت می‌کنند، اما او را با نام دیگری فرا می‌خوانند در حالی که این احساس در آینده فرد نسبت به خودش و محیطی که در آن قرار دارد، تأثیرگذار خواهد بود. (10)

      شکسته صدا زدن اسامی:

استفاده از القاب نامناسب موضوع دیگری است که دکتر شعبانپور آن را عاملی برای خدشه دار شدن تمایز فرد نسبت به جهان پیرامون و تغییر دادن اثرات مثبت نام او در جهت منفی دانست و تصریح کرد: بارها دیده شده استفاده از القاب نامناسب و ناشایست فرد را دچار سرخوردگی خواهد کرد زیرا به طور عمده این القاب را به دلیل اتفاقات نامناسب دریافت می‌کند و با آنکه سال‌ها از آن اتفاق می‌گذرد، اما با آن لقب نامناسب همراه بوده، تا مدت‌ها زندگی وی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و در ارتباطات دیگران با او از کنجکاوی گرفته تا قطع ارتباط تأثیرگذار خواهد بود و به این واسطه فرد مایل به ترک محیط یا تغییر نام خود می‌شود تا از این لقب نامناسب خلاصی پیدا کند. همچنین شکسته بیان کردن نام نیز به دلیل آنکه معمولاً نام افراد را بی‌معنا می‌کند در متمایز بودن آنها تأثیر منفی می‌گذارد. از این رو انتخاب بجا و درست ادا کردن نام افراد از موضوعات بسیار مهم به حساب می‌آید که توجه دقیق و ویژه‌ای می‌طلبد.(11)     

 پی نوشت:

1)       وسائل الشیعه، جلد15، ص 125.

2)       باشگاه خبر نگاران جوان، محمد رضا قلی پور، کد خبر: 5337609، 6 مهرماه1394

3)       http://www.welayatnet.com، 20، 4، 1394.

4)       tebyan.net، سایت رهروان ولایت.

5)       مستدرک الوسائل، ج 15، ص129.

6)       مستدرک الوسائل، ج 15، ص87.

7)       http://www.lailatolgadr.ir.

8)       سائل الشیعه، جلد15، ص98.

9)       تربیت ،آیت الله ابراهیم امینی ج6گرداورنده.

10)   موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران، 16، 8، 1394.

11)   http://www.hidoctor.ir مجله پزشکی دکتر سلام در تاریخ دوم اسفند ماه 1390، آغاز به کار کرد. در حال حاضر سایت دکتر سلام با بیش از 100 پزشک و متخصص، مترجم، کارمند و کسانی که در رشته های مرتبط هستند در حال همکاری است.

 

 
گردآورندگان:

طلاب پایه اول حوزه علمیه کوثر(س) (رویا علی محمد، زینب آذریان، طاهره شیخ، فاطمه تجری، فاطمه سادات میر ابوالحسنی، فاطمه نیلبرگی، فرزانه صوفی، محدثه چشک، معصومه حسن زاده)

 ویرایش و تنظیم:

 فائزه دامغانی

فاطمه کریمی

 

 

ر

 10 نظر

آسمان در بند

29 فروردین 1396 توسط دهسنگی

 

                              کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروز

                                                                      تسلیت ده به شهنشاه خراسان امروز                       

                                کشته شد موسی بن جعفر زجفای هارون

                                                                        زیر زنجیر بلا، گوشه ی زندان امروز                          

 

 

امام موسی کاظم(علیه السلام)

 

«إنَّ أعظَمَ النّاسِ قَدَراً الَّذِی لایَرَی الدُّنیا لِنَفسِه خَطَرا، اما إنَّ أبدانَكُم لَیس لَها ثَمَنٌ إلّا الجَّنه، فَلا تَبِیعُوها بِغِیرِها»

 

«به راستی كه با ارزش ترین مردم كسی است كه دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.»

تحف العقول، ص410


 

نام: موسی بن جعفر

کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی، ابوعلی و ابو اسماعیل القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبد الصالح

منصب: امام هفتم و معصوم نهم شیعیان تاریخ ولادت امام موسی کاظم: هفتم ماه صفر سال 128هجری، برخی نیز سال 129 را ذکر کردند محل تولد امام موسی کاظم(ع) ابوائ (منطقهای درمیان مکه ومدینه ) در سرزمین حجاز(عربستان سعودی کنونی).

مدت امامت امام موسی کاظم(ع): از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق(ع) در شوال 148 هجری تا رجب سال183 هجری، به مدت 35 سال.آن حضرت در سن بیست سالگی به امامت رسید. تاریخ و علت شهادت امام موسی کاظم: 25رجب سال 183هجری، در سن 55 سالگی، به وسیله زهری که در زندان سندی به دستور هارون الرشید به آن حضرت خورانیده شد.

محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد(در سرزمین عراق) که هم اکنون به (کاظمین ) معروف است.(1)

 

القاب امام موسی کاظم(ع)

 

 اصولاً لقب هر یک از امامان علیهم السلام معرِّف تجلّی بیشتر صفتی است که برای مردم، پررنگ‌تر از اوصاف دیگر بوده است. امام هفتم را نیز «کاظم» می‌گفتند به دلیل خویشتن‌داری فراوانش با دشمنان و خویشان ناآگاه که تحت تأثیر دشمن قرار گرفته بودند. امام با همگان رفتاری کریمانه داشت و خشم خود را فرو می‌خورد . امام موسی کاظم(ع) در میان شیعیان به باب الحوائج نیز معروف است.

لقب دیگر امام هفتم «زاهر» (نورانی) است چرا که چهره‌ای بسیار نورانی و درخشان داشت و چهره‌ی مبارکش چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌ساخت؛ و علاوه بر این زیبایی ظاهری، اخلاق نیکو و کرامت بی‌نظیرش هم عامل دیگری برای انتخاب لقب زاهر برای وی بود(2).

 

اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان:

 

مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم.

گفتم: آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟”

فرمود:” ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟”

گفتم:” نه، ای مولای من” فرمود: ” پس چه؟”

گفتم:” دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود.”

امام چنین دعا کرد:” خدایا او را ثابت‌قدم بدار! “

سپس فرمود:” من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم".

ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: ” من پس از سه روز از دنیا می‌روم.”

من به گریه افتادم. فرمود:” گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست.(3). “

 

 امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان:

 

 ابو یوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابو حنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند. در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او. وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.

 حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم. ابو یوسف و محمد بن حسن بهت زده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد. زمان مرگ امری است نهانی. از کجا می دانست؟!

سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند. پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد.

 مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟ حضرت فرمود: از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است(4).

 

امام کاظم علیه السلام و زنده ساختن گاو مرده:

 

علی بن مغیره گوید:

همراه امام موسی کاظم علیه السلام در منی می‌رفتیم که با زنی روبه‌رو شدیم که فرزندان کوچکش به دورش حلقه زده بودند و همگی سخت می‌گریستند.

امام فرمود:” چرا گریه می‌کنید؟ “

زن که امام را نمی شناخت گفت:” تنها سرمایه من و این فرزندان یتیمم گاوی بود که از شیرش زندگی را می‌گذراندیم. اینک گاو مُرده و ما درمانده شده‌ایم".

امام فرمود:” آیا دوست داری آن گاو را زنده سازم؟ “

گفت:"آری، آری"!

امام به گوشه ای رفت و دو رکعت نماز خواند و دست به سوی آسمان گرفت و دعا نمود. آنگاه کنار گاو مرده آمد و ضربه ای به پهلوی گاو زد. ناگهان گاو زنده شد و از جا بلند شد. زن با دیدن این صحنه فریاد زد:” بیایید که قسم به خدای کعبه، او عیسی بن مریم است “!

مردم ازدحام کردند و به تماشای گاو و سخنان زن مشغول شدند و امام خود را در بین مردم گم نمود و به راه خود ادامه داد.(5).

 

امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی:

 

ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:” امام با چه نشانه‌هایی شناخته می‌شود؟”

فرمود": امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهم‌ترین آن این است که امام قبلی معرفی‌اش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. نشانه‌ی دیگر آن است که هر چه از او می‌پرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بی‌خبر نباشد. نشانه‌ی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همه‌ی زبان‌ها سخن بگوید.”

سپس فرمود:"هم اکنون نشانه‌ای به تو می‌نمایم که قلبت مطمئن شود.”

در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت": من خیال می‌کردم فارسی متوجه نمی‌شوید.”

امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟” سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانه‌ها شناخته می‌شود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست.(6)..”

 

امام کاظم (ع) ازدیدگاه بزرگان اهل سنت:

 

بامراجعه به کلمات اهل سنت درطول تاریخ پی می بریم که حضرت موسی بن جعفر(ع) موردتوجه خاص واحترام ویژه آنان بوده است. در این جابه نقل برخی از این کلمات می پردازیم:

*محمد بن ادریس شافعی: وی می گوید:

«(قبر موسی بن جعفر التریاق المجرب)، (قبر موسی بن جعفر(ع) اکسیر تجربه شده ای است ). این کلام اشاره به اجابت دعا در کنار قبر او دارد (7).»

* حسن بن ابراهیم، ابوعلی خلال، شیخ حنابله (از علمای قرن سوم ه.ق)

«ماهمنی امر فقصدت قبر موسی بن جعفر فتوسلت به الا سهل الله تعالی لی ما احب»(8)

«هیچ امری بر من دشوار نشد جز آن که قصد قبر موسی بن جعفر را می نمودم و به او توسل می کردم و خداوند متعال آنچه را برای من تهسیل می نمود»

 

«موسی بن جعفر بن محمد بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب… مرقد او در بغداد مشهور و محل زیارت است …من قبر او و فرزندش محمد پسر علی بن موسی (الرضا) را چندین بار زیارت کردم .»

*ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی (ت:597ه.ق)

«کان یدعی العبد الصالح لاجل عبادته و اجتهاده و قیامه باللیل و کان کریما حلیما، اذا بلغه عن رجل یوذیه بعث الیه بمال ..(9)

«او را به جهت عبادت و کوشش فراوان در قیام در شب، عبدصالح می خوانند.او مردی کریم و حلیم بود. هر گاه از کسی به او اذیتی می رسید مالی برای او می فرستاد…».

*ابوالفداء، اسماعیل بن کثیردمشقی (ت:774ه.ق)

«وکان کثیر العباده و المروءه، اذا بلغه عن احدانه یوذیه ارسل الیه بالذهب و التحف»(10)

« او مردی کثیر العباده و با مروت و مردانگی بود. هرگاه به او خبر می رسید که کسی قصد اذیت شما را دارد برای او طلا و هدایا می فرستاد…»

*ابن حجر عسقلانی (ت:852ه.ق)

«او از یحیی بن حسن بن جعفر نسابه نقل کرده که گفت: «کان موسی بن جعفر یدعی بالعبد الصالح من عبادته و اجتهاده …و مناقبه کثیره »(11)

«موسی بن جعفررابه جهت عبادت وکوشش بسیارش «عبدصالح »نامیدند…ومناقب اوبسیاراست.»

 

امام موسی کاظم(علیه السلام)

 

إنَّ الله حَرَّمَ الجَنَّهَ عَلی كُلِّ فَاحِشٍ بذِی قَلِیلِ الحَیاءِ لا یُبالِی مَا قَال وَ لا مَا قِیل فِیه

 

خداوند بهشت را بر هر هرزه گوی كم حیا كه باكی ندارد چه می گوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است

 

تحف العقول، ص 416

 

پی نوشت:

 

1.      سایت بیتوته.

2.      .بحار الانوار، ج 48، ص 10. از علل الشرایع و مناقب ابن شهر آشوب

3.      همان، ص224

4.      همان، ص 64

5.      همان، ص 55

6.      همانريال ص 47

7.      تحف العالم، جلد2، ص22

8.      تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، جلد1، ص 120 به نقل از منتظم، جلد9، ص 89.

9.      صفه الصفوه، جلد2، ص 84

10. البدایه النهایه، جلد10، ص 197

11. تهذیب و التهذیب، جلد8، ص 393

 

 

گرداوری و تنظیم:

 

فائزه دامغانی

فاطمه کریمی

 

 نظر دهید »

حبل المتین

29 فروردین 1396 توسط دهسنگی

بسم الرب المهدی(عج)

این اثر بسیار کوچک و ناچیز، تقدیم به حضرت اسدا… الغالب، حبل المتین، انزع البطین، یعقوب الدین، امیر المومنین علی بن ابی طالب( علیه السلام)که اولین مظلوم عالم است! و همچنین تقدیم به اولین شهیده ولایت و امامت حضرت صدیقه طاهره فاطمه  زهرا(س) و فرزندان او

 

  *علی (ع) قسیم النار و جنته

پیامبر اسلام(ص) در شان علی(ع) می فرمایند: چون روز قیامت شود، علی(ع) بر فردوس می نشیند و آن کوهی است مشرف  به بهشت، که بالای آن عرش پروردگار عالمیان است و از دامنه  آن شهر های بهشت سرازیر و در بهشت پراکنده می گردد و علی (ع) بر کرسی ای از نور نشسته و جویبار تسنیم در برابر او جاری است، هیچ کس از صراط عبور نکند، مگر آن که سند ولایت علی و خاندان او را با خود داشته باشد، پس علی(ع) دوستان خود را به بهشت و دشمنان خود را به دوزخ در می آورد.(1)

*مقام افضل امیر المومنین(ع)

امیر المومنین (ع) از تمام پیامبران جز پیامبر خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و سلم افضل است.

فخر رازی می گوید: پیغمبر بالای منبر رفتند و فرمودند:

«من أحب أن ينظر إلى اسرافيل فى هيبته، و إلى ميكائيل فى رتبته، و إلى جبرئيل فى جلالته، و إلى آدم فى سلمه، و إلى نوح فى خشيته، و إلى ابراهيم فى خلته، و إلى يعقوب فى حزنه، و إلى يوسف فى جماله، و إلى موسى فى مناجاته، و إلى أيوب فى صبره، و إلى يحيى فى زهده، و إلى يونس فى سنته، و إلى عيسى فى ورعه، و إلى محمد فى حبسه و خلقه فلينظر إلى على، فإن فيه تسعين خصلة من خصال الأنبياء جمع الله فيه ولم يجمع لأحد غيره»

مردم هر کس هوس کرده و دوست دارد اسرافیل را در هیبتش و هر کس دوست دارد میکاییل را در رتبه اش و هر که می خواهد جبرییل را در جلالتش و آدم را در علم الاسماعش ببیند؛ مردم هر که دوست دارد نوح را در خشیتش در درگاه الهی ببیند، هر کس که هوس کرده ابراهیم را در خلوتش با خدا ببیند؛ هر عاشقی که دوست دارد یعقوب را در فراق یوسفش ببیند؛ هر کس هوس کرده زیبایی یوسف را ببیند و موسی را در کوه طور در مناجاتش ببیند؛ هر کس  می خواهد ایوب را در صبرش  با خدا ببیند هر کس می خواهد یحیی را در زهدش، عیسی را در عبادتش، یونس را در ورعش و اینجا اشاره به خودشان کردند و فرمودند: هر کس دوست دارد پیغمبر (ص) را در حسن خلقش  ببیند، فَلیَنظُرُ اِلی علی بنِ ابیطالِب پس نگاه کند به علی بن ابی طالب(ع).(2)

ایشان در جایی دیگر در مقام امیر المومنین (ع) فرموده اند:

خداوند متعال برای برادرم، علی بن ابی طالب، فضائلی قرار داده که جز خودش نمی‌تواند آنها را شمارش کند. هر کس به یکی از فضائل علی اقرار کند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همه‌ی جن و انس گناه کرده باشد. هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانه‌ای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار می کنند. هر کس گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، می‌بخشد؛ و هر کس به نوشته‌ای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده می‌بخشد.
آن‌گاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به چهره‌ی علی بن ابی طالب عبادت است، یادش نیز عبادت است و ایمان هیچ بنده ای جز با دوستی او و بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست»(3)

*تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود

معاویه وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند: آیا میدانی که ابن عباس تفسیر قرآن میکند؟

معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!

گفتند: آیات را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر میکند! ما از این شاکی هستیم!

معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس میشوم و جمعشان را برهم میزنم.

معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس میشود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات میکرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید!

بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت: ابن عباس تو تفسیر آیات میکنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو میکنی؟!

ابن عباس: معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال میکنم جواب میدهی؟

انَّما اَنتَ مُنذِرُ وَلِکُلِ قَومِ هاد(4)” این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه: رسول خدا فرمود منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟!

ابن عباس: “اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا(5)” بگو این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه: این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس: “اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون(6)” معاویه این آیه برای کیست؟

معاویه: زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟

ابن عباس: “عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم(7)” معاویه بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه: رسول خدا فرمود خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می­پرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس: “وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا(8)” بگو ببینم این آیه برای کیست؟

معاویه: پیغمبر فرمود حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه می­شوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟

ابن عباس: “کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم(9)” این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه: این قصه قصه­ی علم علی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری را در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟

ابن عباس: “قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ (10)” بگو به من که این آیه برای کیست؟

معاویه: این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر می­خواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟

ابن عباس: “ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع(11)” این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه: روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم! آیا باید همین آیه را بخوانی؟

ابن عباس: “یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک(12)” این آیه دیگر برای چیست معاویه؟

معاویه: این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟

ابن عباس: “اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم(13)” معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟

معاویه: این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این!

ابن عباس از جا بلند شد و گفت:

معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟!

معاویه: اصلا ابن عباس بخوان “اِذا زُلزِلَتِ الارضُ زِلزالَها(14)”

ابن عباس: معاویه در این مورد هم شرمنده ات هستم که حتی این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است!

معاویه: علی در این آیه دگر چه میکند ابن عباس؟!

ابن عباس: نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: زمین! ابوتراب بر تو امر میکند آرام گیر!

معاویه که از غضب بر خود می­پیچید گفت:

ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود…(15)

*پول تقلبی و خرمای تلخ

امام (ع) در دکان کوچک میثم تمار تنها بود .

میثم، ساعتی پیش، کیسه های کوچکی را در دو طرف خورجین پشمی استرش جای داد، بند زیر شکم حیوان را سفت کرد دست به یال زبرش کشید و افسار از قوزک دستش باز کرد، سپس طرف دکان برگشت. نگاه او در نگاه آرام امام (ع)، گره خورد و دوباره خجالت کشید. شرمش بیشتر شد و لب هایش را حرکت داد.

او سایه ای خرد در مقابل آفتابی بزرگ بود. نسیمی از آغوش درخت های اطراف دکان وزید و تنش را مور مور کرد. استر از شوق، سروگوش جنباند. میثم بریده و نازک گفت: جسارت کردم، از من در گذرید، زود بر می گردم مولای من!

تبسم بر سیمای امام (ع)، پررنگ شد و دعایش کرد . میثم چشم از او برگرفت، بر زین استر نشست و حیوان را به کوچه ای بریده و منحنی، هی داد.

امام (ع) پشت پیشخوان دکان میثم ایستاد و منتظر مشتری ماند . دکان کوچک و ساده بود، چند طبق بزرگ خرما بر روی یک پیشخوان ساده.

میثم بازگشت؛ خسته و شرمناک . سلام کرد و از استر پایین آمد. عمامه برگرفت و دست بر موهای به هم چسبیده اش کشید. آفتاب به وسط آسمان رسیده بود و هوا گرفته و داغ بود. امام (ع) از پشت پیشخوان کنار رفت و حالش را پرسید و بعد چند سکه به او داد. آثار شرم، دوباره چین های زیادی به پیشانی میثم انداخت. سکه ها را گرفت و نگاه کرد؛ بعد یکی را برداشت و خوب ورنداز کرد و گفت: مولای من! این سکه تقلبی ست .

امام (ع) با تعجب به سکه نگریستند و فرمودند: در این صورت، آن خرماهایی هم که صاحب این سکه خریده، به کامش تلخ خواهد بود.

میثم شگفت زده، سکه را پشت و رو کرد، سپس پشت پیشخوان رفت و آن را درون دخل انداخت . هر دو پشت پیشخوان نشستند و گرم صحبت شدند .

ناگاه مردی به عجله از راه رسید و خشمگین و پر نفس جلوی پیشخوان ایستاد. سبد خرما را از زیر عبایش در آورد و آن را روی پیشخوان گذاشت و پرخاش گرایانه به امام (ع) گفت: آقا! این خرماها که تلخ است، چرا به من خرمای تلخ می فروشی؟ اصلا مگر خرما هم تلخ می شود؟چه چیزی به آن ها زده ای؟

میثم و امام (ع) با تبسم به هم نگاه کردند. میثم برخاست تا سکه تقلبی را از میان دخل بردارد.

مرد با خوشحالی کله کشید طرف دخل و اندیشید که چه خوب شد، حالا یک سکه سالم به من می رسد و این طوری کاسبی خوبی کرده ام و این دکان می شود دکان سومی که…

میثم دستش را دراز کرده بود: بیا بگیر سکه ات را! چشم های مرد برق زد، دستش را جلو آورد .

صدای میثم، این بار بلندتر از قبل و آمیخته به خشمی آشکار به گوش او ریخت;

- بنده خدا، سکه ات تقلبی است، خوب نگاهش کن!

- تقلبی؟ چه می گویی جوان!

صورت گرد مرد، برافروخته شد.

یعنی چه، چرا تهمت می زنی؟

سکه را گرفت و نگاهش کرد. دندان به هم سایید و آمرانه گفت: اشتباه می کنی آقا … بگیرش! اصلا این سکه تقلبی…

به همین خاطر خرماهایت تلخ شد وگرنه خرما که تلخ نمی شود!

مرد به چشم های امام (ع) که نگاه کرد، مضطرب شد، سکه را در دست عرق کرده اش فشرد و لب هایش را تکان داد و آهسته گفت: خرمای تلخ … سکه تقلبی من … و بعد گریخت. او همه کوچه را یک نفس دوید و به پشت سرش هم نگاه نکرد.

این داستان نهایت خلوص بین آن حضرت را می رساند در حالکیه امیر المومنان و رهبر امت و عهده دار حکومت اسلامی است در دکان میثم خرما فروشی هم می­کند.(16)

 

 

«نثار وجود نازنین حیدر کرار علی بن ابی طالب(ع) صلوات»

 

 

پی نوشت:

1)     ینابیع الموده، ص 113.

2)     تفسیر کبیر فخررازی، جلد8، ص 72.

3)     امالی شیخ صدوق، ص 138؛ ارشادالقلوب، جلد2، ص 209.

4)     سوره رعد، آیه 7

5)     سوره احزاب، آیه 33

6)     سوره مائده، آیه 55

7)     سوره نبا، آیه 1

8)     سوره آل عمران، آیه 103

9)     سوره رعد، آیه 43

10) سوره آل عمران، آیه 61

11) سوره معارج، آیه 1

12) سوره مائده، آیه 67

13)سوره مائده، آیه 3

14)سوره زلزال، آیه 1

15)بحار الانوار ج ۴۴ ص ۱۲۵

16) مجله پرسمان، شماره 21، خرداد 1383، ص 24

 

 

گرداورنده:

  زهرا شاهبازی

 تنظیم و ویرایش:

 فاطمه کریمی

فائزه دامغانی

 

 

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • ...
  • 43
  • ...
  • 44
  • 45
  • 46
  • ...
  • 47
  • ...
  • 48
  • 49
  • 50
  • ...
  • 93

می نویسم به یاد شهید آوینی

اوقات شرعی

امروز: جمعه 23 خرداد 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مطالب نویسندگی
  • احادیث پژوهش
  • تحقیقاتی
    • پرسش و پاسخ
  • معرفی کتاب
  • مناسبتی
  • آموزشی
  • گزارش
  • دانستنی
  • معرفی اساتید راهنما
  • هفته سلامت
  • تلنگری
  • روز جانباز
  • ویژه نامه
  • اخبار
  • چکیده ونتیجه
  • قرآنی
  • قلم زنی
  • درس هایی از کربلا
  • اربعین حسینی
  • شعر
  • جذاب
  • فرهنگی اجتماعی
  • امام زمان(عج)
  • نهج البلاغه
  • پلاسکو
  • دهه مبارک فجر
  • سیاسی
  • دهه فاطمیه
  • مقام معظم رهبری
  • پاسخ به شبهات
  • طب سنتی
  • حجاب
  • معرفی کتاب
  • ماه رمضان
  • ماه رمضان
  • صحیفیه سجادیه
  • صحیفه سجادیه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

آیتم ها

  • مگه تاحالا مامانو دیدی؟
  • فرقه فعال یمانی
  • نقش موثر طلاب در فضای مجازی
  • کرسی آزاد اندیشی ازدواج دیر هنگام آری یاخیر؟
  • رهبر انقلاب در پیام به پنجاه وپنجمین نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا
  • پای درس استاد
  • کتاب آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه )
  • کتاب شاید پیش از اذان صبح
  • ✍️ تعابیر خواندنی رهبر معظم انقلاب درباره مصباح انقلاب
  • بلای چه کسی اندک است

خبرنامه!

جستجو

  • تماس