لینک های پیشنهادی

  • مطالب خود را منتخب کنید!
  • کسب درآمد از وبلاگ
  • تغییر متن وبلاگ خود در گوگل

کم کم هلال ماه خدا میرسدزراه...

14 اردیبهشت 1398 توسط دهسنگی

  کم کم هلالِ ماهِ خدا می رسد ز راه                                             اوقاتِ نابِ اهلِ بکاء می رسد ز راه

  مهمان کند خدا همگان را به سفره اش                                      وقتی که ماهِ جود و سخا میرسد ز راه

گُل میکند به لب همه دم ذکر یا علی                                         زیرا بهارِ اهلِ دعا می رسد ز راه

ماهِ مجیر و جوشن و شب های عاشقی                                     ماهِ جنون و ماهِ صفا میرسد زِ راه

دستت دراز کن چو گدا سمتِ سفره اش                                  وقتی گدا به پشتِ گدا میرسد ز راه

امضا کند خدا گذر از نار دم به دم                                           چون ماهِ توبه ، ماهِ عطا میرسد ز راه

وقتی که ماهِ خوبِ خدا رو کند به ما                                       فرصت برای ترکِ گناه میرسد ز راه

معلوم میشود که عزیزی به نزدِ حق                                       وقتی بلا به پشت بلا می رسد ز راه

هر لحظه اش عبادت و هر ساعتش نکو                                  اوقاتِ سر به سر چو طلا میرسد ز راه

پُر میشود فضای دل از عطر عاشقی                                      لَا تَقْنَطو بر اهلِ خطا میرسد ز راه

بس کن دگر گناه که گناه سد عاشقی است                           الطافِ عاشقانه جدا میرسد ز راه

میترسم از گناه و امیدم به رحمتش                                    وقتی که ماهِ خوف و رجا میرسد ز راه

ماهِ غمِ علی شهِ لولاک میرسد                                           یعنی که ماهِ اشک و عزا می رسد ز راه

افطار گر کنی همه دم یادِ لعلِ او                                       الطافِ سیّدالشهدا می رسد ز راه

گر خوب بندگی کنی ای دل به هر صباح                           توفیقِ طوفِ کرب و بلا میرسد ز راه

وقتی به یادِ کرب و بلا بغض میکنی                                صدها ملک ز ارض و سما میرسد ز راه

دنیا شود بهشتِ برین شک نکن دمی                            وقتی قدومِ شاهِ وفا می رسد ز راه

«عَجِلْ عَلی ظُهُور وَلِیّک » خدای من                             پس کی ز کعبه صاحبِ ما میرسد ز راه؟

از آتشت هماره ” بداغی ” شود رها                              چون شاهِ دین به روز جزا می رسد ز راه

شاعر : سیروس بداغی

 1 نظر

بابا! ای نور جدا شده از آفتاب علی(ع)!

22 اسفند 1397 توسط دهسنگی

پدرم!

ای ابردارنده مهر و لطف و احسان!

ای نام زیایت همیشه اعتبارم !

زیبایی عشق ، پاکی صداقت ، اوج مهربانی و نهایت آرامش، همه و همه در کنار تو برایم معنی پیدا کرد

ای که رونق کوچه‏ های سرد وجودم هستی!

بی‏ تو، تمام جهان، ویرانه‏ ای است مسکوت و بی‏ هیاهو!

ای نور جدا شده‏  از آفتاب علی! تو هستی تا از پنجره هر خانه‏ ای، هستی را گرما ببخشی!

پدرم!

شانه‏ هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که می‏گذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگ‏هایم می‏دود.
تویی که صبوری‏ات، دل‏های ناامید را سپیده‏ دم امیدواری می دهدو لبخند پدرانه ات تارهای اندوه را از هم میدرد.

من نبودم و تو بودی ،بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،

هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم!

پشتم به تو گرم است. نمی‏دانم اگر تو نبودی، زبانم چطور می‏چرخید، صدایت نزنم!

هر بار دستانم را می‏گیری، خیالم راحت می‏شود؛ می‏دانم که هوایم را داری و هیچ وقت دستم را رها نمی‏کنی… .

میخواهم بدانی اگر در آسمان قلبم ستاره‌باران هم باشد، باز تو تنها خورشید قلب من از ازل تا ابدی!

بابا!…ای تمام هستی ام ! دستانت ، چشمانت وصدایت را عاشقانه دوست دارم …

تو را از آسمان به من هدیه دادند و من امروز، تمامی خود را به تو هدیه خواهم کرد

ای که شبنم عشقت زیباترین شبنمی است که بر روی گلبرگ های قلبم نشسته ،
بدان: “تا وقتی شقایق هست دوستت دارم”

…

دلنوشته فاطمه بهیار

 

 

 5 نظر

اگر نبودی نبض زمان نمی تپید!

05 اسفند 1397 توسط دهسنگی

                                               

                                               بسمه تعالی

سلام ای مادر مهربانی! ای محور ایثار و اولین علت خلق! ای مادر رسالت و همتای ولایت!شاخه هایت پربار که گل کردی بر زیباترین مولود هستی؛ ای مولود آستانه عفت و ایمان! ای مولود زیبای خدیجه!

سلام برتو که یادگار نبوت و گل گلزار امامتی!… سلام برتو ای نگین آفرینش!

فاطمه جان! نامتان که می آید، آفتاب شرمنده می شود از نور وجودتان  و زمین بر خود می بالد که چون شمایی در آغوشش زندگی نه! که بندگی کرده است!

بانو! نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی!((ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان!))

مادر اگر نبودی  نبض زمان نمی تپید و زمین اهلش را می بلعید!

اگر نبودی:

حسن(ع) را صبر و وقار، حسین(ع) را، شور وقرار، سجاد(ع) را، صحیفه راز، باقر(ع) را، علم و حلم، صادق(ع) را، صداقت گفتار، کاظم(ع) را کظم غیظ، نبود!

رضا(ع) راضی به رضا نبود و هرگز آهویی ضمانت نمی شد!

ابرجود و کرم جواد(ع) نمی بارید و کوکب فضل و هدایت هادی(ع) نمی درخشید!

و اگر از بیم تو نبود، هیچ سپاهی برگرد عسگری (ع) حلقه نمی زد!

باری، اگر شما نبودید؛ مهدی هم نبود، و اگر مهدی نبود، چه میشد؟!

اگر مهدی نبود، مهد عالم، نمی جنبید،کودک روح نمی بالید، ویعقوب انتظار در التهاب دیدار یوسف زمان می سوخت!

او می آید و حاصل اشک های تو به ثمر می رسد و درخت اسلام به بار می نشیند. او زخم های تو را التیام خواهد داد و مروارید اشک را، از گلبرگ گونه هایت خواهد گرفت.

 وقتی به تو می‌اندیشم، از دست‌های تهی خویش شرمسار می‌شوم و بغضی که هر از گاهی میهمان گلوی خشک و گرفته‌ام است، آرام‌آرام می‌شکند و بر پهنای صورت گنهکارم می‌لغزد و جاری می‌شود.

و برای هزارمین بار می گویم: شرمنده ام خانم که مدام شرمنده ام!

شرمنده ام از پهلوی زخمیتان!شرمنده ام از گریه های  دختر کوچکتان! شرمنده ام از تنهایی تنهاترین امام که هزار و اندی سال تنهاست!…

پس با همین اشک ها به نام یگانه عالم و به یاد شما که نگین آفرینش تمام بانوان عالمید، می‌نگارم باشد که قبول آید و در نظر افتد.

دلنوشته فاطمه بهیار

 

 

 

 نظر دهید »

این عطر حضور کیست که عرش را به هیجان آورده است؟!...

29 آبان 1397 توسط دهسنگی

 

ای درخت نبوت!طوبای صداقت!مایه هدایت!

شاخه هایت پربار که امروز گل کرده ای بر زیباترین مولود هستی!مولود حرم!مولود آستانه عفت و ایمان!…

ای مولود زیبای آمنه(سلام الله علیها)!

درود خدا برتو آنگاه که پیشانی ات را بر خاک نهادی تا شکوه بندگی را به جا آوری!

دورد خدابرتو آنگاه که زبان به حمد خدایت گشودی و فضای مکه آکنده از عطر حضورت شد!

درود خدابرتو که آخرین گل گلزار نبوتی!

تاریخ به مکه رسیده تا شروعی دیگر را رقم زند.

تاریخ به مکه رسیده و کسی با دستانی آکنده از لطف ونور از آسمان پابه زمین می گذارد..

این که از دامن تاریخ، پا بر خاک مکه می گذارد؛ فریادگر عشق و آزادی است!

ازعطر وجودت ملائک میپرسند: “این عطر حضور کیست که عرش را به هیجان آورده است؟!”

ای رسول مهربانی ها!      دلم گرفته است..

دل است دیگر!..گاهی میگیرد!گاهی هوس میکند! گاهی دلتنگ میشود!و گاهی هم میخواهد!

هوس می کند،هوس شب های مدینه را!

هوس نشستن در حیات چتری!

هوس گنبد خضراء!

میگیرد!

از تفرقه های امت پیامبر!

از بی اخلاقی ها نسب به آن خلق عظیم!

ازخون آشامانی که بنام شما سهم شهادت بکامشان ریخته اند!(همانانی که “سر بریدن” برایشان مانند بازی کودکانه است!)

وگاهی هم میخواهد!

“عشق محمد وآل محمد“را!

حیات از نور تو در وجود آمده است!

خداوند تو را براى هستى خلق نکرد!…«هستی به افتخار تو آمد!»

ای نبی!

درود خدابرتو آنگاه که از برکت وجودت تاریخ،به مبدای از نور راهنما شد!

و درود خدابرتو!مادامی که حیات در کائنات باقیست…

دلنوشته:فاطمه بهیار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 1 نظر

دل بی قرار نیست!..."ادا در می آوریم!"

26 آبان 1397 توسط دهسنگی

دل بیقرار نیست                                                                     “ادا در می آوریم”
چشم انتظار نیست                                                                 “ادا در می آوریم”
بر لب دعای ندبه و… دل غرق شهوت است ؛این انتظار نیست          “ادا در می آوریم”
آقا محب واقعی ات در میان ما؛یک از هزار نیست                            “ادا در می آوریم”

و شرمنده ایم که فقط “ادا در می آوریم!”

چه تکلیف سنگینی است بلا تکلیفی وقتی که نمیدانم منتظرت ماندم یا فقط خودم را به انتظار زده ام آقا …..

آقا جان روز ها و سال ها می گذرد و کسی خیالش هم نیست که کسی باید باشد و… نیست!من گناه میکنم و تو جورش را میکشی…سندش طولا نی شدن غیبتت! آنقدر در دنیایمان غرق شده ایم که صدای غربتتان را نمی شنویم! آقا جان در کدام بیابان ها برای فرجتان گریه می کنید؟! درد دل هایتان را به چه کسی می گوئید؟! به کربلا می رویید یا به نجف؟! به خراسان می رویید یامدینه؟نکند بقیع بروید آقا؟! مادر که تاب غم غربت فرزندش را ندارد! مادرتان داغ بسیار دیده.. بیشتر از این شرمنده مان نکنید!

آقای مهربانم

سال هاست آرزو میکنم که بیایی!؟ و صدای زمزمه تان رامیشنوم که می گوئید:

صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم

شعر من حضرت هابیل شود مے آیم

قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست

دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم

از آن پس فقط آرزو نمیکنم که بیایید،آرزو میکنم وقتی آمدید چشمانم شرمسار نگاهتان نشود!

راستی آقاجان! سالروز ولایتتان تبریک..

 رفته بودید که بیایید آقا.. چقدر طول کشید!

دلیل غربتتان را میدانم حتما گناهان من است، …شرمنده ام آقا…شرمنده ام که مدام شرمنده ام!

نکند منتظر مردن مایی آقا!…  منتظر هات بمیرن میایی آقا!؟

امید که امسال سال ظهورتان باشد…

پـــسر فاطمــه شرمنده اگـــر میبینی!..کوچه آماده شده تا برسی     دلــ‌ها نـــه!

دلنوشته : فاطمه بهیار

 

 

 

 9 نظر
  • 1
  • 2
  • 3

می نویسم به یاد شهید آوینی

اوقات شرعی

امروز: سه شنبه 20 خرداد 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مطالب نویسندگی
  • احادیث پژوهش
  • تحقیقاتی
    • پرسش و پاسخ
  • معرفی کتاب
  • مناسبتی
  • آموزشی
  • گزارش
  • دانستنی
  • معرفی اساتید راهنما
  • هفته سلامت
  • تلنگری
  • روز جانباز
  • ویژه نامه
  • اخبار
  • چکیده ونتیجه
  • قرآنی
  • قلم زنی
  • درس هایی از کربلا
  • اربعین حسینی
  • شعر
  • جذاب
  • فرهنگی اجتماعی
  • امام زمان(عج)
  • نهج البلاغه
  • پلاسکو
  • دهه مبارک فجر
  • سیاسی
  • دهه فاطمیه
  • مقام معظم رهبری
  • پاسخ به شبهات
  • طب سنتی
  • حجاب
  • معرفی کتاب
  • ماه رمضان
  • ماه رمضان
  • صحیفیه سجادیه
  • صحیفه سجادیه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

آیتم ها

  • مگه تاحالا مامانو دیدی؟
  • فرقه فعال یمانی
  • نقش موثر طلاب در فضای مجازی
  • کرسی آزاد اندیشی ازدواج دیر هنگام آری یاخیر؟
  • رهبر انقلاب در پیام به پنجاه وپنجمین نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا
  • پای درس استاد
  • کتاب آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه )
  • کتاب شاید پیش از اذان صبح
  • ✍️ تعابیر خواندنی رهبر معظم انقلاب درباره مصباح انقلاب
  • بلای چه کسی اندک است

خبرنامه!

جستجو

  • تماس